"جستجو"
کارل ونرگرن در سال 1991 در لوند سوئد متولد شد. او هنرمندی است که عمدتاً در زمینه رنگ روغن کار می کند، اما همچنین در زمینه آبرنگ و چاپ نیز فعالیت دارد. آثار کارل اغلب مکان‌های متروکه‌ای را در مرزهای جامعه مدرن به تصویر می‌کشد که بین دنیاها گیر افتاده است. او تمایل دارد این مکان ها را به جای مشاهده مستقیم، از طریق حافظه بازبینی کند، و نقاشی به کاوش در خاطره ها و تصورات تبدیل می شود. نقاشی های او عموماً لحظات کوچکی از چیزی متعالی، زودگذر و شکننده را به تصویر می کشند. چیزی نامحسوس که در شرف وقوع است، یا بدون اطلاع قبلی می گذرد.
جریان رود درزمستان
نقاشی "رودخانه در زمستان" به طور واقع گرایانه برف متخلخل و سطح یخ زده یک رود را به تصویر می کشد که در آن شاخه های پوشیده از برف بوته ها و درختان منعکس شده است.
امیرکبیر در نگاه قلم نقاشی میر مصور ارژنگ تبریزی
میر مصور ارژنگی《۱۲۶۰/تبریز۱۳۳۲ تهران》از نقاشان و طراحان چیره دست ایران است که از تبریز به روسیه ،عثمانی، فرانسه و اروپا رفته،فوت و فن رسم و نقاشی آموخته و پس از باز گشت به تبریز در اواخر قاجاریه ،مدرسه صنایع مستظرفه تبریز را راه انداخته وخلق هزاران اثر بی بدیع ، فاخر و پرورش صدها کار آموز و شاگرد هنرمند ، در کارنامه فعالیت‌های او دیده می شود. .پرتره های برخی مشاهیر و سیاستمداران از جمله نادر شاه را با چیره دستی ترسیم کرده و پرتره زیبای خاقانی شاعر بزرگ کشورمان در المان های ممالیک ترک زبان نیز برگرفته از آثار اوست.در تصویر فوق پرتره زنده یاد امیرکبیر فرمانده وقت قشون و والی آذربایجان دیده می‌شود که همزمان با سالمرگ امیر کبیر در شبکه‌های اجتماعی نمود زیادی داشته است.
ارباب های جدید
به احتمال زیاد این به دلیل شرایط سخت کشور روسیه است، زیرا در آن روزها صاحبان املاک ثروتمند عمدتاً ورشکست شدند و مجبور به فروش خانه های خود گردیدند. با شروع جنگ جهانی اول، اشراف بسیار کمی در روستاها باقی مانده بودند. آنها مجبور شدند املاک خود را تقریباً به هیچ بفروشند و به شهر بروند. این لحظه از تاریخ در نقاشی بوگدانوف-بلسکی منعکس شده است. خانواده ای پشت میز نشسته اند و چای می خورند. اینها مالکان جدیدی هستند که به تازگی املاک زمینداران اوشاکوف را از روستای اوسترونو خریداری کرده اند. این واقعیت که این رویداد کاملاً اخیراً رخ داده است، با وجود اختلال در اشیا گوشه سمت راست تصویر و همچنین پرتره در یک قاب طلایی زیبا نشان داده می دهد.
ماروسیا نقاش تبریز بود
تبریز رنگین را می توان در نقاشی های ماروسیا به آسانی دید، ازکنسولگری انگلیس تا کنسولگری امریکا ، از ارک کهن تبریز تا کوهستان عینالی ، از خانه بوداغیان تا خانه استاد واهاک سیمونیان و از باغات مراغه تا اورمیه ! ماروسیا در چند نقاشی خود ، تابلوهایی از تبریز را آفریده است که همه نیاز به تامل و درنگ دارند، تاریخ شهر تبریز با نقاشی هایش عجین شده اند
شب سال نو
"شب سال نو" اثر سرگئی آندریاکا در 1984 یک تصویر بسیار غم انگیز، اما در عین حال فوق العاده تاثیرگذار است. او زنی مسن را به تصویر می کشد که سال نو را نه در یک آپارتمان گرم نزدیک یک میز چیده شده، بلکه در یک گورستان تاریک و سرد جشن می گیرد. چگونه این اتفاق افتاد؟ این هنرمند پس از شنیدن داستان یک زن تصمیم گرفت چنین نقاشی غیر معمول را بکشد. در روشنایی روز ، او با اتوبوس از قبر پدرش، واقع در گورستان خووانسکایا، حرکت می کرد. در آنجا یکی از مسافران مسن گفت که تنها دخترش را دفن کرد و پس از آن کاملاً تنها شد. از آن زمان، او هر سال شب سال نو را در میان قبرها در خلوت کامل می گذراند. این هنرمند به سادگی از این داستان شگفت زده شد. در همان روز، وقتی به کلیسا آمد، موعظه ای را از یک کشیش شنید که گفت که در پس زمینه کلی جشن و شادی، بسیاری از مردم تجربیات مختلفی از جمله از دست دادن و تنهایی را تجربه می کنند.
اکریلیک و کلاژ روی بوم
پگی لی در سئول کره به دنیا آمد و مدت طولانی در ایالات متحده اقامت داشته است. او پس از تحصیل دوره لیسانس در رشته هنرهای زیبا از کره، در ایالات متحده نیز به تحصیل هنر پرداخت. به عنوان یک هنرمند تمام وقت و مربی هنر، دیدگاه او چند وجهی و در عین حال فرهنگی است. سطح خلاقیت او با اخلاق کاری قوی برجسته است. او اغلب بیان می کند که نقاشی بسیار عادی و یک الگوی روزانه است. او هنر را بخشی از برنامه خود می کند، اما در واقع، این زندگی اوست. کار فعلی او نشان دهنده این واقعیت است که جامعه به آرامی در حال پراکنده شدن به دنیای انزوا است. وسواس دائمی ما با شبکه‌سازی آنلاین ما را از ارزش‌ها یا اخلاقیاتی که ادعا می‌کنیم درست هستند باز می‌دارد. آثار پگی را می‌توان به‌عنوان یک تار عنکبوت بزرگ در کل دید که به طرز طعنه‌ای نشان دهنده نحوه عملکرد فناوری است. این نشان دهنده نیاز و ارزیابی مجدد به سنت، وحدت و عشق به انسانیت است. هنر او بازنمایی مستقیم خلاقیت، عمق و پیچیدگی است. در نهایت، کار او همچنان از متقابل مردم در سراسر جهان الهام گرفته شده است.
در جنگل زمستانی
بسیاری از چهره های خلاق هنرمند جولیوس کلور مجذوب فصل زمستان هستند، زمانی که طبیعت در زیر پوشش سفید کرکی چرت می زند، استراحت می کند و قدرت می گیرد. نقاش جولیوس کلور، که بسیاری از مناظر زیبای زمستانی را خلق کرد، از این قاعده مستثنی نبود. طبیعت زمستانی به ویژه کلور را جذب کرد، کسی که دوست داشت مکان های کشف نشده را پیدا کند و آنها را به صورت رنگارنگ روی بوم تجسم بخشد. این کارهای او خارق العاده، افسانه ای و جادویی به نظر می رسد. در این نقاشی در سال 1898، هنرمند مسافری تنها را به تصویر کشیده است که خسته به سمت کلبه خود می رود. همه چیز در اطراف مملو از سکوت یخ زده ناقوس، آرامش عصرگاهی و طراوت زمستانی است.
شب مهتابی
ایوان کرامسکوی در نقاشی 1880 زن جوانی را نشان می‌دهد که در یک شب تابستانی روی نیمکت پارک نشسته است. لباس سفید روشن او که گویی از نور مهتاب بافته شده است، توجه بیننده را به خود جلب می کند. در پایین بوم یک حوضچه قدیمی دیده می شود که نیلوفرهای آبی زیبا در آن شناور هستند. زن زیبا متفکرانه به آب نگاه می کند و به طور فزاینده ای در افکار مخفی خود غوطه ور می شود. دختر در سکوت و تاریکی کامل احاطه شده است که تنها با آواز پرندگان و نور مهتاب می شکند. این هنرمند به طرز شگفت انگیزی توانست جذابیت یک شب تابستانی مملو از عرفان، جادو و آرامش را منتقل کند. ارائه ماهرانه بازی نور و سایه این بوم را بسیار جذاب است.
خانه ی گرم
نقاش هنرمند والنتولیچ آناتولی ولکوف عنوان اثر خود را خانه گرم گذاشته است ، حسی که من با دیدن نقاشی در وجودم پیدا شده بود ! گویی آنا نشسته بود کنار سماور و خانه گرم بود ! بخار سماور و حتی شکل ان در سرزمین ما جایی خاص در خاطرا خوش دیروز دارد. گرافیست بلاروسی کارشناس ارشد تصویرسازی کتاب و طراحی طنز است. او در کالج هنر ویتبسک (1925-1930) تحصیل کرد. در نمایشگاه ها از سال 1925 شرکت کرد ، از دهه 1930 برای روزنامه ها و مجلات بلاروس نقاشی می کرد. در سال‌های پس از جنگ، او نقاشی‌های ژانر را با روح رئالیسم سوسیالیستی ارتدوکس کشید. ولکوف پانلی برای غرفه بلاروس در VDNH ایجاد کرد. در دهه 1950 در پوسترهای سیاسی شرکت داشت. او یک نمایشگاه شخصی در سال 1958 در مینسک برگزار کرد.
پذیرایی از سفیران در دمشق
این نقاشی در موزه لوور نگهداری می شود ؛ نقاش آن را یک نفر ونیزی پیرو نقاش پیرو جنتیل بلینی یا جووانی دی نیکولو مانسوئتی گفته اند این بوم مشهور، که احتمالاً در کارگاه جنتیله بلینی (متوفی 1507) نقاشی شده است، فرماندار دمشق را به تصویر می کشد که در آغاز قرن شانزدهم به برخی از ونیزی ها فرصت ملاقات اعطا می کند و مخاطبانش را می پذیرد. توصیف بسیار دقیق مسجد اموی و خانه های دمشقی در پس زمینه تصویر ما را به این گمان می برد که نقاش درکارگاه روی مطالعات مختلفی کار کرده است. تاریخی که کار به پایان رسید: 1511 که در زیر نوشته شده است، این سفارت در زمان سلطنت قانسوه الغوری قرار دارد. به نظر می‌رسد که شخصیت‌ها فرماندار سیبای، و در سمت ونیزی، نیکولو مالیپیرو، کنسول دمشق در آن سال، یا شاید پیترو ذن هستند، این شخصیت قابل توجه، که به دلیل درگیر بودن با شاه اسماعیل ایرانی، به رسوایی افتاد، در سال 1508 اعتبار نامه خود را تحویل داده بود. شاید این لحظه ای باشد که در این نقاشی به تصویر کشیده شده است.
یک صحنه از خیابان در دمشق
در صحنه خیابان، دمشق، هنرمند تجربه شخصی خود را در این شهر روایت می کند. این ترکیب او را در خیابانی به تصویر می کشد که توسط مردم محلی احاطه شده است و همه با کنجکاوی آشکار دور او جمع شده اند. تمرکز این ترکیب، خود هنرمند است که مانند عادت خود در خیابان های پایتخت سوریه طرح می کند. او توسط گروهی از مردان با لباس های متنوع و رنگارنگ احاطه شده است که کنجکاو و تا حدودی نگران در اطراف او قرار می گیرند. خود هنرمند در کارش مکث کرده است، مدادی که انگار در حال پاسخ به سوالی است که یکی از تماشاگران از او پرسیده است. این دایره علاقه ترکیب را تعریف می کند. به عنوان گره محکمی که بر روی خود هنرمند فشرده می شود شروع می شود و به سمت بیرون به دو زنی که آن طرف خیابان ایستاده اند، تابیده می شود، آنقدر ترسو هستند که به گروهی که بلافاصله هنرمند را احاطه کرده اند نزدیک شود، به مادری که به دو فرزند کنجکاو خود می رسد که انگار می خواهد آنها را بکشد. بازگشت از غریبه خارجی، به کودکی که از پنجره آویزان شده تا صحنه را از بالا ببیند. این دایره کنجکاوی حتی شامل شتری در پیش‌زمینه نیز می‌شود که سرش را چرخانده است، گویی او نیز به صحنه معمولی که در خیابان می‌گذرد علاقه‌مند است.
دروازه مسجد بزرگ امویان دمشق
باورنفایند به وضوح مجذوب مسجد بزرگ شد. در کار کنونی تمام الهاماتی که این عبادتگاه خارق العاده و تاریخی ارائه کرده است به اوج خود می رسد. او با توجه دقیق خود به جزئیات از رنگ خود برای تشکیل ترکیبی از واقعیت نزدیک به ملموس استفاده می کند. زیبایی معماری پس زمینه ایده آل را به هنرمند ارائه می دهد و مهارت های دقیق او را به چالش می کشد. پس از اینکه برای اولین بار در دوم دسامبر 1888 مسجد را دید، تقریباً هر روز از آن بازدید می‌کرد و تلاش و پول زیادی برای به دست آوردن مواد کافی برای نقاشی مورد نظر خود صرف می‌کرد.
موزه گاراژ مسکو به موزه جدید قزاقستان کمک می کند
اولین مرکز فرهنگ معاصر قزاقستان در یکی از سینماهای شوروی سابق در آلماتی با کمک موزه هنرهای معاصر گاراژ مسکو راه اندازی می شود. یک نمایشگاه افتتاحیه سه قسمتی، با عنوان آغاز و تمرکز بر میراث مهم مدرنیستی شهر، در 15 سپتامبر در فضای تسلینی افتتاح شد.
جنگ در آبستره
گرهارد ریشتر را «بزرگترین نقاش زنده»، «مهمترین هنرمند جهان» و «پیکاسوی قرن بیست و یکم» نامیده اند.
تطبیق پذیری خارق العاده گرهارد ریشتر - بزرگترین نقاش زنده جهان
گرهارد ریشتر نقاش آلمانی 93 سالگی خود را جشن خواهد گرفت . ریشتر بدون پیروی از یک سبک ثابت، بدون استفاده از ژست بیانگر یا حقیقت مشاهده‌ای، رسانه نقاشی را تقویت کرد و هنر به او کمک کرد تا به یکی از برجسته‌ترین هنرمندان زمان ما تبدیل شود.
اورفیسم ، تجلیل از جنبش هنری که نبود
اورفیسم همیشه کمتر شبیه یک جنبش هنری به نظر می‌رسید تا کوبیسمی که در مدت کوتاهی شکوفا شد و از بین رفت. این سازمان که در پاریس با هدف ظاهری القای رنگ‌های غم انگیز کوبیسم تأسیس شد، نتوانست یک مانیفست یا حتی یک رسوایی واحد تولید کند. اگرچه این جنبش توسط گیوم آپولینر، شاعر و منتقد همه جا حاضر نامگذاری شد - او این نام را برای ادای احترام به اورفئوس، خدای موسیقی یونانی انتخاب کرد - این نام هیچ یک از برچسب های هنری دیگر او، که شامل کوبیسم و ​​سوررئالیسم است، نداشت. اورفیست ها دقیقا چه کسانی بودند؟ کتاب‌های درسی، هنرمندان رابرت دلون و همسرش سونیا را به دقت فهرست می‌کنند. فرانسیس پیکابیا و فرانتیسک کوپکا که در بهترین حالت دوسوگرا بود. کوپکا که یک روز از منتقدی درباره اتحاد احتمالی خود با اورفیسم متعجب شده بود، نامه ای بدجنس نوشت و مدعی شد که این برچسب "از سر مردی پریده است که اطلاعات ضعیفی ندارد."
برای پدرم
آلینا ایگورنا کیریوخینا تحصیلاتخود را در آکادمی هنر سنت پترزبورگ به نام ایلیا رپین (آکادمی هنر سنت پترزبورگ) به پایان رسانیده است او اکنون هنرمند، نقاش، مدرسه هنر به نام ایوان دیمیتریویچ شادرا است
نقاشی های ایلیا زانکوفسکی؛ نقاشی های ققفقاز
ایلیا نیکلایویچ زانکوفسکی در آکادمی هنر سنت پترزبورگ (1862 - 1863) تحصیل کرد. از سال 1888 در نمایشگاه‌های جامعه قفقاز برای تشویق هنرهای زیبا، جزایر هنرمندان قفقازی، ORA و غیره نقاشی‌هایی را به نمایش گذاشت. آثار او عمدتاً از مناطق قفقاز است. برای انتقال ماهرانه جلوه های نور. او در مدارس هنری تفلیس تدریس کرد. آثارش در موزه دولتی روسیه، اودسا XM، و بسیاری از موزه‌ها و مجموعه‌های خصوصی دیگر وجود دارد. ..............سفرهای مکرر به مناطق مختلف قفقاز به او این امکان را داده است که مجموعه وسیعی از مناظر شگفت انگیز منطقه کوهستانی را خلق کند. در میان آثار این هنرمند به دلیل بیان فوق العاده آنها "البروس"، "جاده نظامی گرجستان"، "دره دریال"، "اصل خط الراس"، "آلبرگو"، "کوه آرارات"، "اصل خط الراس"، "کوه اوژبا. از شکارچیان، "دهکده ای کوهستانی در مهتاب"، "منظره گنیب روی تنگه"، "سور"، "قفقاز"، "جنگل"، "استپ"، «کازبک در سحر»، «محدوده کوهستان»، «منظره ای از اریوان و آرارات»، «کلبه شمیل در گنیب»، «محل تحویل شمیل در گنیب» به شهرت رسیده اند..
مدوسا ، نقاشی کاراواجو
مدوسا زنی با مارهایی در مو که مردم را با نگاه کردن به آنها به سنگ تبدیل می کرد.مدوسا یک هیولای گورگون بود، یک موجود زن ترسناک از اساطیر یونان. در حالی که توصیفات گورگون ها در ادبیات یونانی متفاوت است، این اصطلاح معمولاً به هر یک از سه خواهری اطلاق می شود که موهایی از مارهای زنده و سمی داشتند و ظاهری هولناک داشتند که کسانی را که آن را می دیدند به سنگ تبدیل می کرد. به طور سنتی، در حالی که دو گورگون، استنو و یوریال، جاودانه بودند، خواهرشان مدوسا نبود، و توسط قهرمان اسطوره‌ای پرسئوس، بنیانگذار افسانه‌ای "میسنا" و سلسله "پرسید" کشته شد. طبق داستان، او توسط پرسئوس کشته شد که با استفاده از سپر آینه ای از تماس مستقیم چشمی خودداری کرد. پس از مرگ مدوسا، سر بریده او همچنان کسانی را که به آن نگاه می کردند متحجر می کرد. کاراواجو با این مفهوم بازی می کند و با الگوبرداری از چهره مدوسا - او را تبدیل به تنها کسی می کند که از نگاه شیطانی مدوسا در امان است - و وقتی مجبور است به انعکاس خود نگاه کند ، سپر را به همان شکلی نقاشی می کند که مدوسا لحظاتی قبل از کشته شدن تصویر خود را شکار کرد. . اگرچه کاراواجو سر بریده مدوسا را ​​به تصویر می کشد، اما او همچنان هوشیار است. او این ترکیب زندگی و مرگ را از طریق بیان شدید مدوسا افزایش می دهد. دهان گشاد او فریادی بی صدا اما دراماتیک می دهد و چشمان شوکه و ابروی درهم رفته اش همگی حس ناباوری را نشان می دهد، انگار که تا آن لحظه خود را شکست ناپذیر می دانست. اما مدوسای کاراواجو تأثیر کاملی در ترساندن بیننده ندارد، زیرا او به ما نگاه نمی کند و در نتیجه قدرت نگاه را به بیننده منتقل می کند و بر مرگ او تأکید می کند.
کتاب خوانی
کتاب خوانی شکل دیگری یافته است و نقاشی 1948 در سرزمینی که کتاب خوانی در آن تشویق می شد ،حال کمتر دیده می شود ...........والنتین ویکتورویچ ولکوف هنرمند نقاش بلاروس است، او از سال 1903 در نمایشگاه های هنری شرکت می کرد. در ژانرهای نقاشی موضوعی، پرتره، مناظر نقاشی، طبیعت بی جان کار کرد. والنتین ولکوف از خانواده ای از هنرمندان روسی در استان اورل بود. در سال 1907 از مدرسه هنر پنزا فارغ التحصیل شد و پس از آن در آکادمی هنر سنت پترزبورگ پذیرفته شد. عضو نمایشگاه های سراسری اتحادیه نقاشان شد. آثار هنرمند در بسیاری از موزه های منطقه و در مجموعه های خصوصی ارائه شده است.
روزنامه عصر
بوریس پاولوویچ نیکولایف هنرمند شوروی، استاد مناظر و پرتره های واقع گرایانه و نقاشی های یادبود با موضوع سختی های جنگ و مناظر شهری رمانتیک لنینگراد پس از جنگ بود.
جنگل پاییز
واسیلیف روی نقاشی "جنگل پاییز" تاریخی قرار نداد. اما می دانیم که با ورود به یالتا در پایان ژوئیه 1871 ، این هنرمند بلافاصله به تصویر کردن طبیعت کریمه روی نیاورد. واسیلیف با وجود وضعیت نامناسب خود، به تدریج زیبایی کوه ها، آسمان بدون ابر و قدرت سرسبز جنگل جنوبی را کشف کرد. او با استفاده از ضربات آزاد و گسترده، بدون ترسیم جزئیات پس‌زمینه نقاشی، بلکه تنها با ترسیم علف‌های شکننده کنار جاده با حرکات سریع یک قلم موی نازک، نگاهش را به سمت تاج‌های درختان بلند و محکمی که در چادر بافته شده‌اند معطوف می‌کند. پاییز شاخ و برگ آنها را با رنگ های زرد طلایی و زرشکی رنگ آمیزی کرده است. این هنرمند دو نقطه رنگارنگ آبی را در بالای شاخه های در هم تنیده درخت قرار داد و توهم پاکی آسمانی را ایجاد کرد. این جزئیات رنگارنگ کوچک - ترکیبی از طلا و آبی - یک تصور کامل از حرکت زنده در طبیعت ایجاد می کند.
دویچنیک -پارتی مجردی
الکسی کورزوخین در سال 1889 یک مراسم قبل از عروسی - یک مهمانی مجردی زنانه سنتی را به تصویر کشیده است که مطابق با سنت های عامیانه انجام می شود. الکسی جشن فارغ التحصیلی را بسیار رنگارنگ و واضح به تصویر می کشد و به بیننده کمک می کند تا روح و آداب و رسوم پیشتر را بهتر درک کند. در همان زمان، استاد نقاش سعی می کرد همه چیز را به شکلی ساده و روستایی به تصویر بکشد.