وقتی کنار مادر بزرگ هستممادربزرگم کنار من است و این بدان معناست که من رئیس خانه هستم، من می توانم کابینت ها را باز کنم، گلدانها را پر از آب بکنم با بالش فوتبال بازی کنم و کف خانه را با حوله تمیز کنم آیا می توانم با دستانم کیک بخورم؟ در را محکم بکوبم! اما این کارها کنار مادرم ممکن نیست !. پیشتر آنها را آمتحان کرده ام !
سن – یاغیشداملاسیندان هر یانا عطیر ساچیر یاغیشین جانلانیرسان جانیمدا خاطیرلانیر باخیشین
پس بزن بر شادمانی روی سپیدی ها چند دانه گندم چند تکه نان انبوه پاها ! بر روی برف ها شب به صبح در سوز و سرما صبح به ظهر ، محبوس در آشیان ها
فصل زمستان ، موسیقی و شعر آنتونیو ویوالدیرسیده زمان پرسه زدن ها لرزان در پهنه برف آلود راه ها سرمازده تا به مغز استخوان با پاهای بی جان محتاط ، دویدن با به هم خوردن دندان ها یخ کرده تا سر حد مرگ نشستن ، سرخوش و سرمست به آتش پناه بردن ......................................
شعر شکار و موسیقی پاییزآنتونیو ویوالدیدر سپیده دمان - هنگامی که خورشید دامن می کشد سوی آسمان همه شکارچیان – با کرناها، اسب ها و سگ های شکاری شان میروند تا بیابند تک شکاری را که سرنوشت قرار داده سر راه شان ... ناگهان گوزنی می بینند از دور اوج می گیرد صداهای هول انگیز ناهنجار گوزن - وحشت زده از طوفان صداها در حال فرار هدف قرار می گیرد پناه می برد به غار در قلب تار غار خسته و نزار در هم شکسته می میرد...
من عاشیق یادا گل لم ؛ سیر وئرره م یادا گل لم من عاشیق یادا گل لم سیر وئرره م یادا گل لم آغلاما، ملال گوردوم یا ئول لم ، یادا گل لم
من عاشیق کیمه گئدیم من عاشیق کیمه گئدیم کیمه واریم ، کیمه گئدیم بو دردی سن وئرمیسن درمانا کیمه گئدیم
همدم سیز؛ موصاحیبه سیز،عاشیق بو ایل قاریدی! بی گفتمان و بی همدم، عاشق امسال پیرشد!
پیشیپیشی جایش را می شناسد
رنگین کمونرنگین کمون اثری است پر احساس و شاعرانه برای کودک! آوا و نوایی ای ازثمین باغچه بان برای کودک ایرانی که خیال پردازانه رشد خواهد کرد تا خلاقیت بیافریند، مقدمه کتاب با قلم ثمین باغچه بان نگاشته شده است.