کارل گوستاو یونگ- برگردان توفیق وحیدی آذر

رویای مرگ

تاریخ انتشار : ۰۸:۳۴ ۱۴-۰۶-۱۴۰۳

مرگ موضوع بسیار مهمی است، به ویژه برای یک فرد سالخورده، زمانی که به اصطلاح، احتمال دوری وجود ندارد، زمانی که فرد خود را درست در مقابل آن می بیند و مجبور به پاسخگویی می شود. اما برای این کار او به نوعی افسانه در مورد مرگ نیاز دارد، زیرا "عقل سلیم" چیزی غیر از چاله سیاهی را که در انتظار او است نشان نمی دهد. اسطوره قادر به ارائه تصاویر دیگری است - تصاویر مفید و معنادار از زندگی در سرزمین مردگان. اگر کسی حتی اندکی به آنها ایمان داشته باشد، درست یا نادرست است مانند کسی که به آنها اعتقاد ندارد. کسی که اسطوره را رد می کند به نیستی می رود، اما آن که از کهن الگو پیروی می کند راه زندگی را می پیماید و حتی در لحظه مرگ سرشار از زندگی است. هر دو طبیعتاً جاهل می مانند، اما یکی برخلاف غریزه خود زندگی می کند، دیگری مطابق با آن. تفاوت قابل توجه است و مزیت دومی بیش از حد آشکار است.

تبریز امروز:

رویای مرگ

نه تنها رویاهای من - گاهی اوقات رویاهای دیگران - به من کمک کرد تا حدس هایم را در مورد زندگی پس از مرگ شکل دهم، تصحیح و تأیید کنم. نقش ویژه ای را به خوابی اختصاص می دهم که شاگردم، زنی شصت ساله، دو ماه قبل از مرگش خواب دیده است. او خود را در دنیای بعدی دید - در یک کلاس مدرسه، جایی که دوستان متوفی او پشت میزهای اول نشسته بودند. همه منتظر چیزی بودند. او به دنبال معلم یا استادی به اطراف نگاه کرد، اما کسی را پیدا نکرد. سرانجام متوجه شد که او همان سخنران است، زیرا همه مردگان باید گزارشی از تجربیات زندگی خود پس از مرگ ارائه دهند. این برای مرده‌ها بسیار جالب بود، گویی وقایع و برداشت‌های زندگی زمینی می‌تواند بر چیزی در اینجا تأثیر بگذارد.

در هر صورت، این رویا حاوی عجیب‌ترین مخاطبی بود که می‌توان تصور کرد: اینجا شدیدترین علاقه به نتیجه روانی نهایی زندگی انسان بود، زندگی که در آن هیچ چیز قابل توجهی وجود نداشت - حداقل برای ما. اما اگر فرض کنیم که این «مخاطب» خارج از زمان وجود داشته باشد، «تکمیل»، «رویداد» و «توسعه» به مفاهیمی مشکوک، به برخی حالت‌های غیرممکن و گمشده تبدیل می‌شوند و کنجکاوی سوزان متوجه آنها کاملاً قابل درک است.

زن قبل از اینکه این خواب را ببیند با فکر مرگ ترسی را تجربه کرد و سعی کرد آن را از خود دور کند. اما مرگ موضوع بسیار مهمی است، به ویژه برای یک فرد سالخورده، زمانی که به اصطلاح، احتمال دوری وجود ندارد، زمانی که فرد خود را درست در مقابل آن می بیند و مجبور به پاسخگویی می شود. اما برای این کار او به نوعی افسانه در مورد مرگ نیاز دارد، زیرا "عقل سلیم" چیزی غیر از چاله سیاهی را که در انتظار او است نشان نمی دهد. اسطوره قادر به ارائه تصاویر دیگری است - تصاویر مفید و معنادار از زندگی در سرزمین مردگان. اگر کسی حتی اندکی به آنها ایمان داشته باشد، درست یا نادرست است مانند کسی که به آنها اعتقاد ندارد. کسی که اسطوره را رد می کند به نیستی می رود، اما آن که از کهن الگو پیروی می کند راه زندگی را می پیماید و حتی در لحظه مرگ سرشار از زندگی است. هر دو طبیعتاً جاهل می مانند، اما یکی برخلاف غریزه خود زندگی می کند، دیگری مطابق با آن. تفاوت قابل توجه است و مزیت دومی بیش از حد آشکار است.


نظرات کاربران


@