تبریز امروز:
در ظاهر، عدد پایین آمده است.
اما مسئله این نیست که قیمت از چه عددی به چه عددی رسیده؛
مسئله این است که نقطهی مقایسه کجاست.
در اقتصاد رفتاری، مفهومی وجود دارد به نام لنگر قیمتی.
اولین عددی که به ذهن مخاطب داده میشود، به مرجع قضاوت او تبدیل میشود.
وقتی عدد ۴۴٬۰۰۰ تومان اعلام میشود، قیمت ۳۸٬۷۰۰ تومان «قابلقبول» جلوه میکند؛
در حالی که این قیمت همچنان حدود ۲۳ درصد بالاتر از قیمت واقعی قبلی است.
به بیان دقیقتر:
قیمت کاهش نیافته؛
ذهن مصرفکننده جابهجا شده است.
این الگو شناختهشده است:
ابتدا شوک قیمتی،
سپس عقبنشینی محدود برای القای تخفیف.
اما نتیجه روشن است:
شیر امروز گرانتر از هفتهی قبل است،
در حالی که روایت رسمی سعی دارد «کاهش قیمت» را نشان دهد و حضور خود را نشان دهد که بی تفاوت هم نیست.
در اقتصادی که با تورم مزمن و افت مستمر قدرت خرید مواجه است، افزایش قیمت کالای اساسی بدون قاعده، سیاستگذاری نیست؛ انتقال فشار است.
نباید شوک قیمتی ایجاد کرد.
افزایش ناگهانی قیمت شیر، حتی اگر موقت باشد، اعتماد عمومی را فرسایش میدهد.
نباید بازی روانی جایگزین شفافیت شود.
لنگر قیمتی شاید در بازار کالاهای غیرضروری کار کند، اما در مورد شیر، به معنای عادیسازی گرانی است.
باید نقطهی مقایسه صادقانه اعلام شود.
کاهش قیمت فقط نسبت به قیمت مبنا معنا دارد، نه نسبت به عددی که خود محصول شوک است.
باید اثر افزایش قیمت بر مصرف دیده شود.
افزایش قیمت شیر مستقیماً به کاهش مصرف منجر میشود؛
هزینهای که امروز پنهان است و فردا در نظام سلامت آشکار میشود.
نباید بار ناکارآمدی زنجیره تولید و توزیع به مصرفکننده نهایی منتقل شود.
باید میان امکان اقتصادی و ضرورت اجتماعی تفکیک قائل شد.
آنچه روی کاغذ ممکن است، الزاماً در جامعه قابلتحمل نیست.
افزایش قیمت شیر فقط یک تصمیم اقتصادی نیست.
این تصمیم با سلامت عمومی و اعتماد اجتماعی پیوند مستقیم دارد.
نادیده گرفتن این واقعیت،
مسئله را از قیمت یک کالا فراتر میبرد
و آن را به مسئلهی فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی تبدیل میکند.