تبریز امروز:
بسمالله الرحمن الرحيم
⬅️ مهمترين عامل موفقيت حکمراني در هر جامعهاي، وحدت کلمه متصديان اندامهاي حکمراني آن جامعه است. تأکيد قرآن کريم از روزهاي اول شکل گرفتن جامعه اسلامي با زعامت پيامبر اکرم همين واقعيت را نشان ميدهد. فراواني توصيه به وحدت در احاديث منقول از پيشوايان معصوم نيز تأکيدي مضاعف بر اهيمت وحدت کلمه مسلمين به عنوان امت واحده است. در کلام امام خميني رهبر انقلاب اسلامي نيز توصيه به وحدت کلمه و بر حذر داشتن از تفرقه، يکي از پرتکرارترين مطالب است. ايشان با نگاه عميق، نافذ و آيندهنگري که داشتند، اين توصيهها را علاوه بر امت اسلامي، به صورت خاص با مسئولين نظام جمهوري اسلامي هم با اصرار و تکرار بيشتر در ميان ميگذاشتند. اين اصرار و تکرار معمولاً با هشدارهاي تکاندهندهاي همراه ميشد که شايد نقطه اوج آن، اين مطلب معروف باشد که اگر اين انقلاب و اين نظام شکست بخورد، اسلام تا صد سال ديگر نميتواند در اين کشور سرش را بلند کند.
به اين هشدار امام خميني متأسفانه توجه چنداني نشد. به جهان اسلام و اوضاع بسيار نگرانکننده امت اسلامي که بشدت دچار تفرقه است فعلاً نميپردازيم ولي بر اين نکته کليدي تأکيد ميکنيم که از ايران در دوران حاکميت نظام جمهوري اسلامي اين انتظار وجود دارد که با وحدت کلمه در درون خود، الگوئي عملي براي ساير کشورهاي اسلامي و در نهايت براي امت اسلامي باشد. آنهمه اصرار و تکرار که امام خميني براي حفظ وحدت کلمه در ايران داشتند به اين دليل بود که ميدانستند ايران ميتواند در دوران نظام جمهوري اسلامي نقش سرنوشتساز براي شکل دادن به وحدت امت اسلامي داشته باشد و مهمتر اينکه عدم توفيق جمهوري اسلامي ايران در رسيدن به انسجام و وحدت کلمه داخلي موجب نااميدي ساير ملتهاي مسلمان ميشود و آرمان وحدت امت اسلامي را ناکام خواهد کرد.
اين را نميتوان انکار کرد که مسئولان نظام جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل درباره وحدت کلمه شعارهاي خوبي ميدهند، همايشهاي زيادي برگزار ميکنند، بودجههاي قابل توجهي براي اعلام ضرورت وحدت کلمه صرف ميشود، در موارد مختلف تعارفات زيادي با همديگر تيکهپاره ميکنند و عناوين و القاب خوبي براي همديگر بکار ميبرند ولي خروجي اينهمه شعار و تعارفات و دور همديگر جمع شدنها و صرف بودجههاي کلان چيزي نيست که به وحدت کلمه کمک کند. آنچه در جامعه ديده ميشود دوقطبي عمل کردن و هر روز شديدتر شدن تفرقه است. براي يک نظام سياسي زيبنده نيست بعد از گذشت چند دهه نتواند درباره اينکه مذاکره خوبست يا نه، تصميم روشن و قطعي بگيرد. براي يک نظام اسلامي مناسب نيست بعد از سالها جدال نتواند درباره بعضي احکام ديني و چگونگي اجراي آنها به نتيجه روشني برسد. براي يک نظام سياسي برآمده از آراء مردم و مباني ديني زيبنده نيست نتواند تکليف موضوعاتي از قبيل FATF، فيلترينگ و حدود و ثغور آزاديهاي فردي و اجتماعي مردم را روشن کند. ما هنوز درباره اينکه تحريم بد است يا خوب، با هم اختلاف نظر داريم. هنوز عدهاي چنان با بعضي موضوعات شرعي افراطي برخورد ميکنند و عدهاي ديگر با همان موضوعات به صورت عکسالعملي چنان تفريطي عمل ميکنند و سخن ميگويند که مردم با مشاهده اين دو برخورد غيرمتعارف به اصل دين نگاه ترديدآميزي پيدا ميکنند.
در عرف جوامع آنچه مورد پذيرش عقلاست اينست که داناترين، باتدبيرترين و صالحترين افراد به مناصب مختلف حکمراني ميرسند. در نظام جمهوري اسلامي هم افرادي که مناصب کليدي را در اختيار دارند همين ادعا را دارند. بنابراين، انتظاري که از آنها وجود دارد اينست که تکليف اين موضوعات بلاتکليف را روشن کنند و مردم را از سردرگمي خارج نمايند. اسلام چه گناهي کرده است که شما به نام او به قدرت رسيدهايد و بر مناصب مختلف تصميمگيري تکيه زدهايد ولي درباره حياتيترين موضوعات تصميم روشني نميگيريد و يا به تصميماتي ميرسيد که در مرحله عمل دچار مشکل ميشوند و خروجي کارهاي شما به جاي آنکه وحدت باشد تفرقه و بدبيني و بياعتمادي است؟ آيا وقت آن نرسيده است که ثابت کنيد اسلام دين بلاتکليفي نيست؟!