تبریز امروز:
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت ، پديدهاي به نام «ترامپ» در آمريکا، که آثار مخربش به اکثر نقاط جهان سرايت کرد، هرچند اکنون در حال فاصله گرفتن از قدرت است ولي براي محققان علوم اجتماعي و سياسي موضوعي قابل بررسي و تأمل است.
با اينکه در آستانه انتخابات رياست جمهوري آمريکا در آبانماه امسال گمانهزنيها در بسياري از کشورها ازجمله خود آمريکا اين بود که موجود شرور و مزاحمي همچون «دونالد ترامپ» در ميان رأيدهندگان آمريکائي جايگاهي ندارد، در نهايت تعجب ديديم که او شانه به شانه رقيبش به پيش رفت و نزديک 47 درصد آراء مردم را به خود اختصاص داد. به عبارت روشنتر، از مجموع 150 ميليون نفر آمريکائي که به پاي صندوقهاي رأي رفتند، نزديک نصف آنها يعني 74/222/957 نفر به ترامپ رأي دادند.
اين، يک رويداد شگفتانگيز است که نزديک نيمي از رأيدهندگان کشوري مثل آمريکا با تمام امتيازاتي که از نظر پيشرفتهاي علمي و ارتباطات و آگاهيهاي عمومي دارد، به کسي براي ماندن در جايگاه رياست جمهوري کشورشان رأي بدهند که غيرمتعادل بودن او از نظر روحي براي بسياري از ملتها و حتي براي نخبگان بيطرف آمريکائي کاملاً قطعي است و رفتارهاي او نيز همين واقعيت را به اثبات رسانده است. همه ميدانند که ترامپ، اعتبار آمريکا را نزد جهانيان بشدت تنزل داده، در آمريکاي لاتين شرارتهائي کرده که البته در تمام موارد ناکام بوده، در خاورميانه مرتکب اقداماتي شده که به رسوائي براي آمريکا منجر شده، در برابر ايران عليرغم تمام شرارتهائي که براي وادار کردن ملت و دولت ايران به تسليم شدن در برابر زورگوئيهايش کرد نهتنها به هدف نرسيد بلکه ضربات مهمي از قبيل اسقاط پهپاد 200 ميليون دلاري و موشکباران پايگاه نظامي خود در عينالاسد عراق را شاهد بود، با چين و روسيه هم درافتاد ولي راه به جائي نبرد، حتي دست تمنا به سوي کره شمالي دراز کرد ولي چيزي عايدش نشد. اينها همه سبب شدند ترامپ، به عنوان فردي نامتعادل که جايگاه رياست جمهوري آمريکا را به ميزان بيسابقهاي تنزل داد شناخته شود و تمام عقلاي جهان ادامه ماندنش در قدرت را نه فقط براي آمريکا بلکه براي تمام کشورها خطرناک بدانند و در انتظار خروج او از کاخ سفيد لحظهشماري کنند.
اين خواست عقلاي جهان هرچند محقق شد، ولي همزمان با اين واقعه خوشايند، تعلق 47 درصد از آراء مردم آمريکا به چنين پديده شومي را نميتوان امري عادي دانست و از کنار آن به آساني عبور کرد. اين، يعني جهان امروز آنهم در بخش غربي آن که خود را سمبل پيشرفت فکري و آزادانديشي ميداند، گرفتار شديدترين بيماري روحي و فکري است، وضعيتي که اگر به همين صورت به پيش برود، براي کل جهان خطرناکترين تهديد را رقم خواهد زد.
در حاشيه اين بيماري خطرناک است که چرائي صدور دستور ترور سردار سليماني که قهرمان مبارزه با تروريسم بود توسط رئيسجمهور آمريکا، اعلام مالکيت اسرائيل بر جولان که بخشي از خاک سوريه است، به رسميت شناختن بيتالمقدس به عنوان مرکز حکومت رژيم غاصب صهيونيستي، محروم ساختن مردم فلسطين از تمام حقوق به رسميت شناخته شده بينالملليشان و پشت پا زدن به معاهدات بينالمللي توسط رئيسجمهور آمريکا را ميتوان تفسير کرد. مبارزه با اين بيماري از عهده يک ملت و يک منطقه از جهان خارج است. بايد يک نهضت جهاني براي مقابله با آن به وجود بيايد و کاري کند که مقاومت در برابر بيماري باجخواهي بينالمللي به صورت يک فرهنگ در سراسر جهان نهادينه شود.