تبریز امروز:
نوشته کلیتون دالتون
۱۸ اکتبر ۲۰۲۵
![[توضیح تصویر: پشت یک کودک خردسال با موهای تیره از کمر به بالا در مقابل یک دیوار نشان داده شده است. او به طور باورنکردنی لاغر است...]](http://tabriz-emrooz.ir//Media/WORLD/Asia/Middle East/Palestine/Gaza/NewYorker/gaza children.jpg)
یک کودک دو ساله دچار سوءتغذیه در خانه خانوادهاش در اردوگاه پناهندگان الشاطی، در شهر غزه. عکس از جهاد الشرفی / AP
چند هفته پیش، سلیمان زیاد، یک کارگر جوان بخش سلامت در شمال غزه، به من گفت که خانوادهاش نزدیک به قحطی هستند. در برخی روزها، او و عمویش عبدالکریم از ساعت ۳ بامداد تا بعدازظهر در جستجوی غذا پیادهروی میکردند. زیاد به من گفت: «قسم خوردیم بدون پیدا کردن آرد به خانه برنگردیم. مردم حاضر بودند برای یک کیسه آرد جان خود را به خطر بیندازند.» بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، تقریباً چهل درصد از جمعیت روزها را بدون خوردن غذا سپری میکردند. گاهی عبدالکریم از گرسنگی و خستگی استفراغ میکرد. همسرش که باردار و منتظر دوقلو بود، به کمخونی شدید مبتلا بود.
کمبود اخیر غذا در غزه از ماه مارس آغاز شد، زمانی که اسرائیل آتشبس را پایان داد و محاصرهای بر تمام کمکها اعمال کرد که یازده هفته به طول انجامید. پس از آن، بنیاد بشردوستانه غزه که از سوی اسرائیل و آمریکا پشتیبانی میشد، شروع به توزیع مقادیر محدودی کمک کرد؛ حدود سه هزار فلسطینی در هنگام جستجوی غذا کشته شدند. ماه جاری، یک مطالعه سازمان ملل منتشر شده در The Lancet گزارش داد که بیش از پنجاه و چهار هزار کودک در غزه دچار سوءتغذیه هستند. «تاکنون، هر خانواده تحت تأثیر قرار گرفته است،» جان کاهلر، متخصص اطفال و از بنیانگذاران مدگلوبال، یک سازمان بشردوستانه که در غزه فعالیت میکند، به من گفت. حدود یک از هر پنج نوزاد نارس یا با وزن کم متولد شده است. مدگلوبال از یک نوزاد به نام رفیع مراقبت کرد که در بدو تولد تنها چهار پوند (حدود ۱.۸ کیلوگرم) وزن داشت. مادرش به قدری دچار سوءتغذیه بود که نمیتوانست به او شیر بدهد؛ نوزاد مدام گریه میکرد، شروع به کاهش وزن کرد و دچار زخم و عفونت شد. در ۱۸ اوت، او درگذشت.
«ما روز به روز زندگی میکنیم،» ایاد عماوی، پدر چهار فرزند که به عنوان هماهنگکننده کمک در غزه کار میکند، در سپتامبر به من گفت. «به اندازه کافی برای زنده ماندن داریم، اما نه برای انجام فعالیتهای عادیمان.» در بازار سیاه، قیمت یک کیلوگرم آرد — که قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حدود ده سنت بود — به ۳۵ دلار افزایش یافته بود، اگر اصلاً پیدا میشد. عماوی اغلب کودکان دچار سوءتغذیهای را میدید که قدرت بازی کردن نداشتند. او نگران بود که ماهها قحطی قبلاً آسیبهای جبرانناپذیری وارد کرده است. «ما نسل آینده را از دست میدهیم،» او گفت. «آنها تمام عمر خود از این رنج خواهند برد.»
اکنون که آتشبس برقرار شده است، کمکها به آرامی در حال ورود هستند. بر اساس شرایط توافق آتشبس، قرار است روزانه ششصد کامیون به غزه وارد شود. سازمان کار و امداد سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی در خاور نزدیک گزارش میدهد که سه ماه غذا برای همه در این منطقه ذخیره کرده است. دلیلی برای امیدواری وجود دارد که، با وجود تمام تخریبهای پایدار در غزه، بحران فوری گرسنگی به پایان برسد. «از آنجایی که این قحطی کاملاً ساختۀ دست بشر است، میتوان آن را متوقف و معکوس کرد،» کمیته بررسی قحطی، یک نهاد بینالمللی که ناامنی غذایی در سراسر جهان را نظارت میکند، در اوت نوشت.
با این حال، کارشناسان متعدد هشدار دادند که همه پیامدهای قحطی را نمیتوان از بین برد. «مردم متوجه نیستند که فرد به سادگی از گرسنگی بهبود نمییابد،» دانا سیمونز، مورخ و نویسنده کتاب «درباره گرسنگی: خشونت و میل در آمریکا، از قحطی تا اوزمپیک» گفت. برای افراد دچار سوءتغذیه شدید، شروع دوباره تغذیه با وعدههای عادی میتواند باعث بیماری — حتی مرگ — شود. و بازماندگان قحطی برای دههها پس از دسترسی مجدد به غذا، در معرض خطر بیماریهای مزمن و شرایط سلامت روان هستند. «شما یک نسل را عقب انداختهاید،» ناتانیل ریموند، مدیر آزمایشگاه تحقیقات بشردوستانه در ییل به من گفت. روت گیبسون، پژوهشگر مرکز نوآوری سلامت جهانی استنفورد، با عباراتی تلختر صحبت کرد. «آیا میتوان این را معکوس کرد؟» او گفت. «پاسخ این است که نمیتوان.»
بسیاری از آنچه ما درباره هزینه گرسنگی میدانیم از گتو ورشو میآید، جایی که نازیها از سال ۱۹۴۰ حدود نیم میلیون یهودی را به اجبار اسکان دادند. مقامات آلمانی در لهستان اشغالی، تأمین مایحتاج را به «کمتر از حداقل برای حفظ زندگی» محدود کردند؛ یک کارت جیرهبندی از اکتبر ۱۹۴۱ به بیشتر یهودیان تقریباً سیصد کالری روزانه اختصاص داد. مرگها در نهایت به پانصد نفر در روز افزایش یافت. در این شرایط هولناک، بیست و هشت پزشک یهودی که به گتو فرستاده شده بودند، به رهبری یک متخصص پوست به نام ایزرائیل میلیکوفسکی، هفتاد بزرگسال و چهل کودک را برای تحقیق در مورد آنچه گرسنگی محض مینامیدند،招募 کردند، به این معنی که مبتلایان عفونت یا بیماری اضافی دیگری نداشتند. همانطور که لئونارد تاشنت، پزشک، در سال ۱۹۶۶ نوشت، محققان — که خودشان گرسنه بودند — «مطالعهای exhaustive و دقیق در مورد اثرات گرسنگی» انجام دادند. این مطالعه تا زمانی که تبعیدها به اردوگاه مرگ تربلینکا، جایی که بسیاری از محققان در نهایت جان باختند، در سال ۱۹۴۲ آغاز شد، ادامه یافت. آنها عجولانه نمودارها و گرافهای خود را در یک نسخه خطی گردآوری کردند، که سپس در یک ظرف فولادی دفن شد. این نسخه پس از جنگ بازیابی و در سال ۱۹۴۶ به زبان لهستانی منتشر شد.
در دهه چهل، چگونگی برخورد بدن با گرسنگی هنوز یک راز بود. پزشکان از تجهیزاتی که به طور قاچاق به گتو برده شده بود برای اندازهگیری گردش خون مویرگی، بررسی مغز استخوان زیر میکروسکوپ و ثبت نوار قلب استفاده کردند. مری فیتزپاتریک، پژوهشگر سوءتغذیه و قحطی در دانشگاه تافتس، به من گفت که کیفیت کار علمی آنها «شگفتانگیز» بود. آنها نوشتند که عضلات از بین رفتند، پوست بافتی شبیه کاغذ سیگار به خود گرفت و تورم اغلب پاها، کیسه بیضه، لبهای فرج، قلب و ریهها را تحت تأثیر قرار داد. در یک سایبان قبرستان، پزشکان بیش از سه هزار کالبدشکافی انجام دادند که نشان داد گرسنگی استخوانها را نرم میکند و اندامهای حیاتی را تحلیل میبرد. کودکان گرسنه از بازی دست کشیدند و کمتحرک یا بیعلاقه به نظر میرسیدند؛ به نظر میرسید رشد شناختی متوقف یا حتی退化 یافته است. برخی شبیه «اسکلتهای پوشیده از پوست» به نظر میرسیدند.
[توضیح تصویر: یک پرستار به صورت یونیفرم پشت یک تخت خواب ایستاده و دو کودک تقریباً برهنه به صورت درازکش روی آن خوابیدهاند. یکی چشمانش را بسته در حالی که...]
یک پرستار از دو کودک گرسنه در یک بیمارستان در گتو ورشو در سال ۱۹۴۲ مراقبت میکند. عکس از موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده / Maladie de Famine / American Joint Distribution Committee
یکی از مهمترین یافتههای این مطالعه این بود که بدن راههای پیچیدهای برای ذخیره انرژی و حفظ بافتها و عملکردهای حیاتی دارد. ذخایر گلوکز در خون، کبد و عضلات به سرعت کاهش مییابد. سپس بدن به سه روش مختلف به سوزاندن چربی تغییر میکند. برخی از مولکولهای چربی میتوانند برای ایجاد گلوکز استفاده شوند؛ برخی میتوانند برای ایجاد کتونها، یک منبع انرژی جایگزین برای بافتهای خاص، از جمله مغز، استفاده شوند؛ و برخی میتوانند مستقیماً در داخل میتوکندری برای ایجاد آدنوزین تری فسفات (ATP) — منبع اولیه انرژی برای سلولهای ما — تجزیه شوند.
راهبردهای بدن انسان برای حفظ انرژی اشتراکاتی با نحوه ورود خرسها به خواب زمستانی دارد. با اندازهگیری مقدار دیاکسید کربن در بازدم، محققان ورشو دریافتند که نرخ متابولیک تا چهل درصد کاهش مییابد؛ ضربان قلب، فشار خون و دمای مرکزی بدن کاهش مییابد. اما این سازگاریها فقط میتوانند زمان محدودی بخرند. در نهایت، بدن به یک منبع انرژی آخرین چاره روی میآورد: اسیدهای آمینه در پروتئینها، که میتوانند از نظر شیمیایی تجزیه و برای ایجاد ATP سوزانده شوند. فیتزپاتریک گفت: «بدن برای برآوردن این نیازها خودش را میخورد.» این امر اندامهای تحلیل رفته را توضیح میداد. انگار بدن یک کلبه در جنگل باشد و گرسنگی یک زمستان وحشتناک. شما میتوانید تختههای دیوارها را بسوزانید، اما در نقطهای کلبه دیگر هیچ پناهی ارائه نمیدهد. جاشوا داسیلوا، پزشک اورژانس با تخصص در سوءتغذیه، به من گفت: «هدف این است که شما را زنده نگه دارد، به شیوهای suboptimal — تا شما را به نقطهای برساند که دوباره تغذیه کافی داشته باشید.»
اگر آن نقطه هرگز نرسد، گرسنگی وارد مرحله پایانی میشود — مرحلهای که دانشمندان به ندرت در انسانها مستند کردهاند. میلیکوفسکی و همکارانش دریافتند که کودکان نحیف پادتنهایی علیه سل ندارند. آنها به قدری در معرض عفونت بودند که یک عفونت ادراری معمولی میتوانست کشنده باشد. کسانی که از عفونتها در امان بودند، معمولاً وقتی قلب از کار میافتاد میمردند — به عبارت پزشکان ورشو، «مثل چراغی که سوختش تمام شده است.»
در شرایط عادی، یک مطالعه علمی درباره گرسنگی هرگز نمیتواند امروز انجام شود. فیتزپاتریک به من گفت: «شما نمیگذارید کسی از گرسنگی بمیرد، فقط برای اینکه ببینید چه اتفاقی میافتد.» اما، در سال ۱۹۴۴، زمانی که حوزه اخلاق پزشکی هنوز در حال توسعه بود، آنسل کیز، فیزیولوژیست در دانشگاه مینهسوتا، سی و شش مرد معترض وجدانی را برای گرسنگی کشیدن داوطلبانه招募 کرد. طی یک دوره سه ماهه، دریافت کالری آنها کاهش یافت تا اینکه یک چهارم از وزن بدن خود را از دست دادند. یک مرد آنقدر ضعیف شد که نمیتوانست درِ چرخانی را در یک فروشگاه بزرگ براند؛ دیگری به خاطر خوردن باقیمانده غذا از یک سطل زباله از مطالعه حذف شد.
کیز تغییرات قلبی-عروقی و متابولیک ثبت شده در ورشو را تأیید کرد، اما همچنین پیامدهای روانی را مستند کرد که قبلاً گزارش نشده بود. داوطلبان افسرده، تحریکپذیر، مضطرب و گوشهگیر شدند. آنها با تمرکز و حل مسئله دست و پنجه نرم میکردند. تاد تاکر، نویسنده کتاب «آزمایش گرسنگی بزرگ»، به من گفت: «آنها یک وسواس تقریباً پورنوگرافیک نسبت به غذا توسعه دادند.» روزنامه St. Paul Dispatch گزارش داد که مردان «آنقدر از نظر فیزیکی و ذهنی از دست دادند که جاهطلبیشان از بین رفته، ارادهشان برای پیشرفت از بین رفته است.» برخی علائم روانپریشی را نشان دادند؛ یک نفر سه انگشت خود را با تبر قطع کرد. دختر یکی از مردانی که شرکت کرده بود گفت که پدرش برای بقیه عمرش غذاهای کنسرو شده زیر تختش نگه میداشت. وندی اسپتیگ، استاد روانپزشکی در دانشگاه اتاوا، گفت که این اثرات معمول گرسنگی هستند. در ژوئیه، او و همکارانش مروری بر بیش از صد مطالعه که اثرات روانی، شناختی و رفتاری گرسنگی را ارزیابی میکردند، منتشر کردند. او به من گفت: «ما دریافتیم که مغزهای گرسنه نمیتوانند مغزهای شادی باشند.» پیامدهای برای بیمارانی که قحطی را تحمل کردهاند اغلب مدتها پس از پایان گرسنگی باقی میماند.
یک شگفتی دیگر این بود که وقتی کیز به داوطلبان اجازه داد دوباره شروع به خوردن کنند، وضعیت آنها بدتر شد. این اثر گهگاه در سوابق تاریخی ظاهر شده بود: فلاویوس ژوزفوس در سال ۷۰ پس از محاصره اورشلیم توسط رومیان درباره آن نوشت، و یک پزشک فلورانسی در خلال یک قحطی در سال ۱۴۹۶ آن را مشاهده کرد. به طور مشابه، پزشکان ورشو درباره بیمارانی نوشتند که پس از تغذیه، قلبشان از کار افتاد؛ وقتی سربازان متفقین اردوگاههای کار اجباری را آزاد کردند، تعداد زیادی از افراد لاغر پس از دریافت غذاهای پرکالری مانند شکلات مردند. آلیسون کولکین، متخصص تغذیه در بیمارستان سنت مارک در لندن، گفت: «چرا، وقتی شما در حال گرسنگی کشیدن هستید، غذا میتواند باعث مرگ شما شود؟ این ضد شهودی بود.»
این پدیده به عنوان سندروم تغذیه مجدد شناخته شد. علت دقیق آن تا دهه هشتاد کشف نشد. داسیلوا توضیح داد که در خلال گرسنگی مزمن، بدن سعی میکند به سطوح بسیار پایین انسولین، ویتامینها و مواد معدنی عادت کند. او گفت: «سندروم تغذیه مجدد ناشی از بازیابی ناگهانی تمام کالریهای شما، همه در یک زمان، است. متابولیسم شما نمیتواند به اندازه کافی سریع سوئیچ back کند.» انسولین بیش از حد تولید میشود، که باعث افزایش ناگهانی در متابولیسم کربوهیدرات میشود، و فسفات، پتاسیم و تیامین از خون خارج و به سلولها جریان مییابند. سطوح پایین فسفات و پتاسیم در خون میتواند باعث ایست قلبی و تنفسی شود؛ سطوح پایین تیامین میتواند به مغز آسیب برساند. کولکین گفت: «هر اندامی تحت تأثیر قرار میگیرد.»
من از داسیلوا پرسیدم که آیا فلسطینیانی که ناگهان به غذا دسترسی پیدا میکنند در معرض خطر سندروم تغذیه مجدد هستند. او گفت: «چگونه ممکن است در معرض نباشند؟» کاهلر، متخصص اطفال مدگلوبال، به شدت نگران بود. او گفت: «کودکان ممکن است بمیرند. آنان را دوباره تغذیه میکنند، انسولین آنها ترشح میشود، و ممکن است بمیرند.» منابع من گفتند بهترین راه برای جلوگیری از سندروم تغذیه مجدد، نظارت فشرده کارکنان بهداشتی بر گروههای پرخطر است، که شامل افرادی میشود که مقدار زیادی عضله یا چربی از دست دادهاند، یا کسانی که کمتر از نصف نیاز خود برای یک ماه یا بیشتر غذا خوردهاند. بر اساس انجمن آمریکایی تغذیه parenteral و enteral، متخصصان پزشکی باید آزمایش خون را روی anyone در این دستهها انجام دهند، ابتدا قبل از خوردن غذا و دوباره هر دوازده ساعت برای سه روز اول. نمکهای آبرسانی خوراکی یا قطره IV میتوانند الکترولیتها را تقویت کنند. علائم حیاتی باید در روز اول هر چهار ساعت یکبار بررسی شود. تغذیه باید در سطوح بسیار پایین شروع شود، که با صد گرم گلوکز مایع — معادل نصف فنجان شکر — آغاز میشود. اما انجام همه اینها در جایی که اکثر امکانات بهداشتی در ruins هستند، بسیار دشوار خواهد بود.
برای کسانی که به نظارت پزشکی دسترسی ندارند، کاهلر گفت، ایمنترین روش ادامه دادن با سطح عذابآوری از احتیاط است. او portions کوچک غذا، پنج تا شش بار در روز، برای دو روز اول را توصیه کرد؛ فردی که خوب عمل میکند میتواند در طول یک هفته شروع به خوردن portions پیشرونده بزرگتر کند. در settings بدون نظارت، او گفت، باید از غذاهای غنی از قند مانند آبنبات و نوشابه به نفع لوبیا، عدس، تخم مرغ، موز و سبزیجات اجتناب شود. مولتیویتامینها، نمکهای آبرسانی خوراکی و مکملهای الکترولیت در صورت موجود بودن میتوانند کمک کنند. او علائم هشداردهندهای را که نیاز به توجه فوری پزشکی دارند، فهرست کرد: خستگی شدید، تورم در پاها یا صورت، ضربان قلب یا تنفس نامنظم، استفراغ یا اسهال، و گرفتگی عضلات یا تشنج. کاهلر به من نوشت: «حتی اگر هر ذره از وجودتان میخواهد به کودک خود همه آنچه را که محروم شده است بدهید، این کار را نکنید. صبور باشید.»
وسوسهانگیز است که درباره گرسنگی به عنوان یک حالت موقت فکر کنیم، چیزی که فقط تا زمانی که غذا دوباره در دسترس قرار گیرد وجود دارد. با این حال، در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، مطالعات شروع به پیشنهاد این کردند که اثرات آن میتواند دائمی باشد. دانشمندان متوجه شدند که هلند — محل یک اعتصاب راهآهن در سال ۱۹۴۴ در حمایت از متفقین، به دنبال یک محاصره تلافیجویانه نازی بر غذا — سوابق meticulous از یک قحطی subsequent، زمستان گرسنگی هلند را نگه داشته است. باس هایمانس، زیستشناس در دانشگاه لیدن، به من گفت: «از نظر علمی، این یک گنجینه است. این تا حد امکان به یک آزمایش واقعی نزدیک است.» محققان میدانستند افراد کجا و چه زمانی به دنیا آمدهاند، چه مقدار غذا به آنها داده شده است، و چه بر سرشان آمده است. کسانی که در مناطق تحت تأثیر قرار نگرفته به دنیا آمده بودند، یا خواهر و برادرهای متولد شده قبل یا بعد از قحطی، میتوانستند به عنوان گروه کنترل خدمت کنند.
از دهه نود، تعدادی از مطالعات تأثیرات بلندمدت گرسنگی بر جنین در رحم را بررسی کردهاند. تسا رزبووم، زیستشناس در دانشگاه آمستردام که سی سال است روی زمستان گرسنگی مطالعه میکند، به من گفت: «این اثرات هشتاد سال بعد قابل اندازهگیری هستند.» افرادی که در دوران قحطی در رحم بودند، بزرگ شدند تا مغزهای کوچکتری داشته باشند؛ کلیههای آنها نفرون کمتری داشت، که اثرگذاری اندام را کاهش میدهد. رزبووم گفت: «عملکرد شناختی متفاوت است، سلامت روان متفاوت است، تغییرات در متابولیسم منجر به افزایش نرخ دیابت نوع ۲ شد.» او نرخ افزایش یافته افسردگی، اضطراب و اعتیاد را مستند کرده است. او گفت: «فقط یک بار در زندگی شما وجود دارد که شما در حال ساختن تمام اندامهای خود هستید. هیچ فرصت دومی برای ساختن دوباره قلب یا مغز شما وجود ندارد.» دانشمندان دیگر گرسنگی قبل از تولد را با اسکیزوفرنی، ضریب هوشی پایینتر، مشارکت اقتصادی کاهش یافته و مرگ و میر افزایش یافته مرتبط دانستهاند. هایمانس گفت: قرار گرفتن در معرض گرسنگی به این روش، «سایهای بر بقیه زندگی شما میاندازد.»
دنیل رامیرز، جمعیتشناس و همکار پژوهشی در پن استیت، از یک طرح مطالعه مشابه برای اندازهگیری تأثیر گرسنگی بر کسانی که در دوران قحطی کودک بودند، استفاده کرد. او گفت: «من اثراتی برای آموزش، درآمد، شغل، محدودیتهای عملکردی، افسردگی پیدا کردم.» کودکانی که از گرسنگی جان سالم به در برده بودند در نهایت سالهای کمتری آموزش را تکمیل کردند، شانس کمتری برای حضور در کالج داشتند و بیست درصد بیشتر احتمال داشت below خط فقر قرار گیرند. رامیرز به من گفت: «بدن حافظه دارد.»
در سال ۲۰۱۸، هایمانس و ال. اچ. لومی، اپیدمیولوژیست در دانشگاه کلمبیا، مقالهای منتشر کردند که نشان میداد قحطی بیان ژنهای مرتبط با رشد و متابولیسم را تغییر داده است. در زمان کمبود، این تغییرات میتواند به بقای یک فرد کمک کند، اما پس از قحطی به نظر میرسید که به بیماریهای مزمن مانند دیابت کمک میکنند. هایمانس گفت: «اگر به عنوان یک جنین کمبود وجود دارد، شما برای مقابله با آن برنامهریزی میشوید. ما اثرات این تراژدی را بر روی DNA شصت سال بعد میبینیم.»
آخرین باری که غزه آتشبس را تجربه کرد، اوایل امسال، من آنجا بودم، به عنوان بخشی از یک تیم بینالمللی از کارکنان بخش سلامت. گرسنگی گسترده بود اما به هیچ وجه به شدتی که بعداً شد، نبود. در عرض چند روز، میزها در پیادهروهای خان یونس و شهر غزه صف میکشیدند، که مملو از آووکادو، پرتقال و حتی مرغ تازه بود. در فاصله چند هفته، ده هزار کامیون کمک به غزه وارد شد. تخریب آنقدر شدید بود که به نظر میرسید بازسازی و بهبودی سالها فاصله دارد. اکنون، پس از اعلام قحطی و هفت ماه دیگر حملات اسرائیلی، بهبودی حتی دشوارتر خواهد بود. عماوی، هماهنگکننده کمک، در یک پیام متنی به من گفت که برخی از تجهیزات این هفته شروع به ورود به غزه کردهاند، اما کافی نبوده است. (یک ردیاب سازمان ملل گزارش داد که در روزهای اخیر، به طور متوسط کمتر از صد کامیون روزانه به مقاصد در غزه رسیدهاند.) خانواده او هنوز به هر آرد و کالاهای کنسرو شده محدودی که در بازارها پیدا میشد، وابسته بودند. غذاهای تازه مانند گوشت، تخم مرغ و محصولات کشاورزی همچنان غیرقابل دسترس باقی ماندند. او نوشت: «هیچ بهبود واقعی در وضعیت تغذیه یا سلامت وجود نداشته است.» او گفت کودکان دچار سوءتغذیه به بخشهای اطفال ادامه دادهاند. او اضافه کرد که پسر چهارسالهاش «نام میوهها و سبزیجات را نمیداند — او هرگز قبلاً آنها را ندیده است.»
عماوی در مورد خطر سندروم تغذیه مجدد نگران بود. او نوشت: «در واقعیت، اجرای یک برنامه تدریجی تغذیه مجدد در غزه در حال حاضر بسیار دشوار است، زیرا بیمارستانها با ظرفیت بسیار محدودی کار میکنند. بسیاری فاقد کارکنان پزشکی ضروری، تجهیزات essential، و حتی غذاهای درمانی ویژه مورد نیاز برای موارد سوءتغذیه هستند.» او فکر نمیکرد که پزشکان و کارگران بشردوست بتوانند پروتکلهای توصیه شده را دنبال کنند؛ آنها به تعداد زیادی از کارکنان بهداشتی خارجی، مانیتورهای قلبی، کیتهای IV و تختهای بیمارستانی نیاز دارند. او به من گفت: «در مورد مردم عادی، اکثراً از خطر سندروم تغذیه مجدد آگاه نیستند. آنها فقط whatever غذایی در دسترس است برای کاهش گرسنگی فراهم میکنند، حتی اگر از نظر تغذیهای ideal نباشد.»
قحطی هلند کمتر از شش ماه طول کشید، اما اثرات آن امروزه هنوز احساس میشود. رامیرز به من گفت: «ما در راه برای چیز مشابهی در غزه، یا بدتر، هستیم. به طور extremely likely است که ما سطوح بالاتری از چاقی، بیماری قلبی، بیماری روانی و پیامدهای socioeconomics را ببینیم.» کودکان نیمی از جمعیت غزه را تشکیل میدهند. هایمانس گفت: «آنها تمام عمر پیامدها را تحمل خواهند کرد.» چگونه میتوانید شروع به کاهش چنین اثرات گستردهای کنید؟ فلسطینیان نه تنها به غذای مغذی، بلکه به معلمان و مدارس، درمانگران و کلینیکها، پزشکان و بیمارستانها، خانهها و شغلها نیاز خواهند داشت. به طور خلاصه، everything که جنگ از آنها گرفته است. ♦
کلیتون دالتون پزشک اورژانس است. او در نیومکزیکو زندگی و کار میکند.