13 اردیبهشت 1402
این فروتنی نوپا - "نه، از اینجا برو، من قطعاً عاقل ترین نیستم" - به جرقه ای کمک کرد که مسلماً به بزرگترین زندگی فلسفی تمام دوران تبدیل شد. با وجود کهولت سن، سقراط بلافاصله سفری را برای یافتن فردی عاقل تر از خود آغاز کرد و روزهای زیادی را صرف جستجوی حکیمان دنیای باستان کرد، جست و جوی افلاطون در «عذرخواهی سقراط» خود بازگوی ماجرا است.
تبریر امروز:
نویسندگان
جی دبلیو ترافاگان
پروفسور ممتاز مطالعات دینی، دانشگاه تگزاس در آستین
جان جی. کاگ
استاد فلسفه، UMmass Lowell
شکایت و گلایه رایج مردم ( آمریکای) امروز این است که سیاست و حتی جامعه به طور کلی در هم شکسته است. منتقدان به فهرستهای بیپایانی از مواردی که باید اصلاح شوند اشاره میکنند: پیچیدگی قوانین مالیاتی، یا اصلاحات مهاجرت، یا ناکارآمدی دولت.
اما هر دوراه معمولاً به بن بست قطبی شده بین دو دیدگاه رقیب و اعتقاد همه به اینکه دیدگاه آنها درست است، منتهی می شود. شايد اين اصرار سفيد بر حق بودن دليل اصلي شكاف اجتماعي باشد - چرا همه چيز به طور غيرقابل جبراني اشتباه به نظر مي رسد.
ما به عنوان محققان دین و فلسفه، استدلال می کنیم که بن بست ظاهری ملی ما به فقدان «تواضع معرفتی» یا فروتنی فکری اشاره دارد - یعنی ناتوانی در تصدیق، همدلی و در نهایت سازش با نظرات و دیدگاه های متفاوت از دیدگاه خود! به عبارت دیگر، مردم (آمریکایی ها) دیگر گوش نمی دهند.
پس چرا فروتنی فکری در عرضه اندک است؟ البته، سریعترین پاسخ ممکن است درست باشد: این که فروتنی با ترس بیشتر مردم از اشتباه شدن بیان مخالف است، و این دیدگاه مجموع صفر که درست بودن به این معنی است که شخص دیگری باید کاملاً اشتباه کند.
اما ما فکر می کنیم که مشکل پیچیده تر و شاید جالب تر است. ما معتقدیم فروتنی معرفتی خطری دوگانه دارد که فروتنی را ترسناک می کند - و از زمانی که سقراط برای اولین بار آن را در قلب فلسفه غرب قرار داده است.
دانستن اینکه نمی دانی!
اگر بهترین دوستتان به شما میگفت که شما از همه انسانها عاقلتر هستید، شاید تمایل داشته باشید که در موافقت لبخند بزنید و دوست عزیز را برای یک نوشیدنی دعوت کنید. اما هنگامی که برای سقراط آتنی باستانی این سخن را گفتند ، حتی اگر دوستش این حرف را با اوراکل دلفی، مرجع پیش بینی های دنیای باستان تأیید کرده بود. او با ناباوری خالصانه و کامل پاسخ داد .
این فروتنی نوپا - "نه، از اینجا برو، من قطعاً عاقل ترین نیستم" - به جرقه ای کمک کرد که مسلماً به بزرگترین زندگی فلسفی تمام دوران تبدیل شد. با وجود کهولت سن، سقراط بلافاصله سفری را برای یافتن فردی عاقل تر از خود آغاز کرد و روزهای زیادی را صرف جستجوی حکیمان دنیای باستان کرد، جست و جوی افلاطون در «عذرخواهی سقراط» خود بازگوی ماجرا است.
مشکل؟ او متوجه شد که حکیمان فکر میکردند که بیشتر از آنچه واقعاً میدانند، میدانند. سرانجام، سقراط به این نتیجه رسید که خود او در واقع عاقلترین انسان است، زیرا حداقل «میدانست که نمیداند».
این بدان معنا نیست که سقراط چیزی نمی دانست: او بارها و بارها نشان می دهد که چیزهای زیادی می داند و به طور معمول قضاوت خوبی از خود نشان می دهد. در عوض، او اذعان کرد که محدودیت های قطعی برای دانشی که می تواند ادعا کند وجود دارد.
این تولد «تواضع معرفتی» در فلسفه غرب است: اذعان به اینکه نقاط کور و کاستیهای فرد ، دعوتی برای تحقیق و رشد فکری مداوم است.
یک لیوان قهوه، مداد، خودکار و کلوچه در کنار یادداشتی که روی آن نوشته شده «تنها چیزی که می دانم این است که هیچ چیز نمی دانم - سقراط».
یادآوری به خود: خود را متواضع نگه دارید.
تحریک قدرتمندان
اما این طرز فکر می تواند برای افراد دیگر خطرناک باشد - به خصوص اگر آنها در اعتقادات خود کاملاً مطمئن باشند.
در آتن باستان، به همان اندازه که در ایالات متحده امروز، به عنوان"حق" پول و قدرت مطرح می شدند. فرهنگ دولت شهر تحت سلطه سوفسطائیان بود که به اشراف و سیاستمداران بلاغت می آموختند و شاعران، نمایشنامه نویسان باستانی. تئاتر یونانی و شعر حماسی ارتباط تنگاتنگی با مذهب داشتند و با سازندگان آنها به عنوان سخنران حقیقت زیبایی شناختی و اخلاقی رفتار می شد.
علاوه بر این، تئاتر و شعر نیز پولسازان اصلی بودند، که هنرمندان را برانگیخت تا ذهنیت «شکست سریع ، شکست بهتر » fail fast, fail better را با چشماندازی برای اثبات درستی و دریافت دستمزد اتخاذ کنند.
سقراط با نقد و انتقاد از بت ها و دیدگاه های قطبی شده فرهنگ خود، صاحبان قدرت شهر خود را تهدید کرد. شخصیتی که دائماً مورد سؤال قرار می گیرد، تهدیدی مستقیم برای افرادی است که زندگی خود را صرف دفاع از باورهای بی چون و چرا می کنند - چه اعتقاد به خود، چه مافوق یا خدایانشان.
برای مثال، یوتیفرون، یکی از همکارهای اصلی سقراط را در نظر بگیرید. یوتیفرون آنقدر مطمئن است که فرق بین حق و باطل را می داند که پدر خود را به محاکمه می کشد. سقراط به سرعت او را از قطعیت خود، معروف به بحث و جدل، رد می کند
در مورد معنای واقعی تقوا به او بگویید.
یا ملتوس را بنگرید ، مردی که در نهایت سقراط را به اتهام فساد جوانان به محاکمه کشاند. در روایت افلاطون از محاکمه، سقراط هیچ وقت نمی خواهد تا به این «میهن پرستی خوب»، همانطور که ملتوس خود را می نامد، نشان دهد که نمی فهمد میهن پرستی واقعاً به چه معناست. سقراط بدون هیچ گونه ادعایی برای دانستن حقیقت مطلق، قادر است مفروضات زیربنایی پیرامون خود را روشن کند.
خواندن دیالوگهای افلاطونی، آثار فلسفی که زندگی و تعالیم سقراط را بازگو میکنند، ناامیدکننده است، تا حدی به این دلیل که سقراط به ندرت در مورد هر موضوعی حرف آخر را میزند. خلاصه بیشتر سوال می دهد تا جواب. اما چیزی که ثابت میماند، گشودگی او به عدم قطعیت است که تحقیقات او را در حرکت نگه میدارد و تحقیقات او را بیشتر و عمیقتر میکند.
پرداخت دیگر بهای فروتنی
خطر دوم فروتنی معرفتی اکنون احتمالاً در نظر گرفته شده است. این خطری است که سقراط هنگام محاکمه به اتهام فساد جوانان آتن با آن مواجه شد - خطری که برای خود شکاکان فروتن وجود دارد.
او با دو اتهام بسیار جدی مطرح شده است. اولین اتهام این بود که او به دانشآموزان میآموزد که استدلال ضعیفتر را قویتر جلوه دهند - این همان کاری است که سوفیستها انجام دادند، نه سقراط. دوم این بود که او خدایان جدیدی اختراع کرده بود - باز هم او این کار را نکرد. شاعران و نمایشنامه نویسان انجام دادند.
واقعا او چه گناهی داشت؟ شاید فقط این: سقراط از خودنمایی متکبرانه تأثیرگذاران فرهنگش انتقاد کرد و آنها او را به محاکمه کشاندند که در حکم اعدام او به پایان رسید.
گلهای قرمز و بنفش پر جنب و جوش در پشت مجسمه مردی که به زمین افتاده است ، او سوالات بزرگی را مطرح کرد و بهای آن را پرداخت.
سقراط تعلیم داد که فروتنی در مورد دیدگاه های خود گامی ضروری در جستجوی حقیقت است – شاید ضروری ترین گام! این یک دیدگاه انقلابی بود و شاید هنوز هم باشد، زیرا ما را مجبور میکند تا ایدههای از پیش تعیینشده در مورد آنچه را که باور داریم، آنچه را میپرستیم و از کجا معنا میکنیم به چالش بکشیم. او خود را در میان بحثهای قطبی شدید آتنیها درباره چیستی حقیقت و خوبی قرار داد و او بود که ضربه خورد.
هنری دیوید ثورو، فیلسوف آمریکایی، نوشت: «فروتنی مانند تاریکی، نورهای آسمانی را آشکار میکند». به عبارت دیگر، فروتنی در مورد صحت، دقت و حکمت ایدههای یک فرد میتواند این واقعیت را آشکار کند که دیگران دلایل قابل درک برای فکر کردن آنها دارند - تا زمانی که شما سعی کنید دنیا را همانطور که آنها میبینند ببینید. در مقابل فروتنی، تکبر تمایل به خاموش کردن «نور آسمانی» در مورد چیزی دارد که ما هنوز به طور کامل درک نمی کنیم.
متواضع بودن نسبت به موقعیت خود در جهان دعوتی برای یک پسا حقیقت نیست، نظر در مورد هر چیزی برای همه آزاد است. حقیقت - ایده حقیقت - مهم است. و ما می توانیم آن را با هم دنبال کنیم، اگر همیشه در معرض اشتباه باشیم.
برگردان به فارسی : توفیق وحیدی آذر
منبع :
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.