22 دی 1400
در حین عبور از خیابان بودم ، ناگهان ازدحام نامانوس چندین کلاغ توجه مرا به خود جلب کرد! یک گورچین (کبوتر) در میان پنج یا شش کلاغ دیده می شد! این تصویر در وهله اول عجیب به نظر می رسید، یک کبوتر و شش کلاغ ! اما ناگهان متوجه گیر افتادن کبوتر در میان دیگر پرندگان شدم ! یکی از کلاغ ها ضربه ای محکم به کبوتر زد ! آنها می خواستند کارکبوتر را تمام کنند ! فرصت آن را داشتم که دوربینم را درآورده و تصویر و فیلمی از گیرانداختن گورچین توسط کلاغ های مهاجم و سپس قتل او بگیرم ! فیلم مستندی که کمتر دیده شده بود و کمتر کسی پیش از این شاهدش گردیده بود! اکر به تصویر برداری ماجرا و بردن جایزه فیلم مستند فکر نمی کردم ! امکان نجات کبوتر را هم داشتم! ، مرگ کبوتر فرصتی برای تولید فیلم برای شبکه های اجتماعی می شد ! اما نه !!! این اتفاق و گیر افتادن کبوتر نمی توانست مورد قبول باشد ! واقعا بدور از اخلاق بود ! با سرعت و فریادکنان به سمت کلاغ ها دویدم ! کلاغ ها یک لحظه شوکه شدند! در همین لحظه کبوتر با سرعت خود را زیر پل بتنی جوی آب کنار خیابان انداخت ، جایی که دیگر دیده نمی شد ! کلاغ ها نمی خواستند کنار بکشند ، حتی نمی خواستند از محل خود پرواز بکنند ! به سمت آنها رفتم ! کمی عقب کشیدند! بالای تیرها به انتظار نشستند ! طعمه از دستشان رفته بود، اما می توانستند منتظر بمانند ! تصور می کردم از عصبانیت به من حمله ور شوند ! اما من ماجرای فراری دادن کبوتر را تمام نکردم ! کلاغ ها همچنان بالای تیرنشسته بودند! و چقدر با آرامش ! گویی پیش از این در فکر کشتن کبوتر نبودند ! به نظر می رسید در انتظار رفتن من بودند و من هم در انتظار رفتن آنها همان جا باقی ماندم ! آنها چاره ای جز رفتن نیافتند و من به راه خود ادامه دادم !
تبریز امروز:
در حین عبور از خیابان بودم ، ناگهان ازدحام نامانوس چندین کلاغ توجه مرا به خود جلب کرد! یک گورچین (کبوتر) در میان پنج یا شش کلاغ دیده می شد! این تصویر در وهله اول عجیب به نظر می رسید، یک کبوتر و شش کلاغ ! اما ناگهان متوجه گیر افتادن کبوتر در میان دیگر پرندگان شدم ! یکی از کلاغ ها ضربه ای محکم به کبوتر زد ! آنها می خواستند کارکبوتر را تمام کنند ! فرصت آن را داشتم که دوربینم را درآورده و تصویر و فیلمی از گیرانداختن گورچین توسط کلاغ های مهاجم و سپس قتل او بگیرم ! فیلم مستندی که کمتر دیده شده بود و کمتر کسی پیش از این شاهدش گردیده بود!
اکر به تصویر برداری ماجرا و بردن جایزه فیلم مستند فکر نمی کردم ! امکان نجات کبوتر را هم داشتم! ، مرگ کبوتر فرصتی برای تولید فیلم برای شبکه های اجتماعی می شد ! اما نه !!! این اتفاق و گیر افتادن کبوتر نمی توانست مورد قبول باشد ! واقعا بدور از اخلاق بود ! با سرعت و فریادکنان به سمت کلاغ ها دویدم ! کلاغ ها یک لحظه شوکه شدند! در همین لحظه کبوتر با سرعت خود را زیر پل بتنی جوی آب کنار خیابان انداخت ، جایی که دیگر دیده نمی شد ! کلاغ ها نمی خواستند کنار بکشند ، حتی نمی خواستند از محل خود پرواز بکنند ! به سمت آنها رفتم ! کمی عقب کشیدند! بالای تیرها به انتظار نشستند !
طعمه از دستشان رفته بود، اما می توانستند منتظر بمانند ! تصور می کردم از عصبانیت به من حمله ور شوند ! اما من ماجرای فراری دادن کبوتر را تمام نکردم ! کلاغ ها همچنان بالای تیرنشسته بودند! و چقدر با آرامش ! گویی پیش از این در فکر کشتن کبوتر نبودند ! به نظر می رسید در انتظار رفتن من بودند و من هم در انتظار رفتن آنها همان جا باقی ماندم !
آنها چاره ای جز رفتن نیافتند و من به راه خود ادامه دادم !
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.