27 فروردین 1404
ده را دوست دارم و تابستان را: و زمزمهٔ جویبارها، و سایهٔ بلوطزارها، و عطر خوش گلها را؛ کدام دلیست که اینها را دوست نداشته باشد؟ باشد، پشهها را میبخشم! اما باید بگویم — که من، ساکن بیابان، آرامش خلوت آنجا را دوست دارم، ولی پشهٔ دوپای مزاحم، تو، مهمان آزاردهنده، نه، تو را نمیبخشم!
تبریز امروز:
سرگئی وینوگرادوف – «منظره تابستانی. زوفینو» (۱۹۳۶)
شعر از سال ۱۸۲۸
ده را دوست دارم و تابستان را…
ده را دوست دارم و تابستان را:
و زمزمهٔ جویبارها، و سایهٔ بلوطزارها،
و عطر خوش گلها را؛
کدام دلیست که اینها را دوست نداشته باشد؟
باشد، پشهها را میبخشم!
اما باید بگویم — که من، ساکن بیابان،
آرامش خلوت آنجا را دوست دارم،
ولی پشهٔ دوپای مزاحم،
تو، مهمان آزاردهنده،
نه، تو را نمیبخشم!
(بازآفرینی از شعری منسوب به ۱۸۲۸ میلادی)
دوست دارم ده و فصلِ بهاران را
جوششِ آب و خُنُک سایهساران را
عطر گل، بوی بهشت است و نوازشگر
مینوازد دل افسردهیاران را
دل کدام است که از مهر، تهی باشد؟
نشنود زمزمهٔ نغمهخوانان را؟
هر که با لطف طبیعت همآواز است،
بخشد از جان، شررِ نیشِ زاران را
لیک من، ساکنِ ویرانهام ای دوست!
جانم آرام در این خلوتِ خاموش است
گرچه بخشم همه پشههای خُرد،
آن دگر — پشهٔ دوپا — فراموش است!
او که مهمانست ولی فتنهگر آید،
زهر دارد به نگاهی که خموش است
نابخشودم وی از آزار و زَهرش را
ور نه با ده، دل من همسروش است
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.