12 آذر 1403
اورفیسم همیشه کمتر شبیه یک جنبش هنری به نظر میرسید تا کوبیسمی که در مدت کوتاهی شکوفا شد و از بین رفت. این سازمان که در پاریس با هدف ظاهری القای رنگهای غم انگیز کوبیسم تأسیس شد، نتوانست یک مانیفست یا حتی یک رسوایی واحد تولید کند. اگرچه این جنبش توسط گیوم آپولینر، شاعر و منتقد همه جا حاضر نامگذاری شد - او این نام را برای ادای احترام به اورفئوس، خدای موسیقی یونانی انتخاب کرد - این نام هیچ یک از برچسب های هنری دیگر او، که شامل کوبیسم و سوررئالیسم است، نداشت. اورفیست ها دقیقا چه کسانی بودند؟ کتابهای درسی، هنرمندان رابرت دلون و همسرش سونیا را به دقت فهرست میکنند. فرانسیس پیکابیا و فرانتیسک کوپکا که در بهترین حالت دوسوگرا بود. کوپکا که یک روز از منتقدی درباره اتحاد احتمالی خود با اورفیسم متعجب شده بود، نامه ای بدجنس نوشت و مدعی شد که این برچسب "از سر مردی پریده است که اطلاعات ضعیفی ندارد."
تبریز امروز:
فرانتیسک کوپکا، که تضادهای رنگی او (در اینجا نشان داده شده است، "دیسک های نیوتن (مطالعه "فوگ در دو رنگ)،" 1912)
تجلیل از جنبش هنری که نبود
"هارمونی و ناهماهنگی" در موزه گوگنهایم نمایشگاهی است که خلق و خوی را تقویت می کند و شاهکار می کند که نگاهی عمیق به اورفیسم ارائه می دهد که به ناشناخته بودن مشهور است.
اورفیسم همیشه کمتر شبیه یک جنبش هنری به نظر میرسید تا کوبیسمی که در مدت کوتاهی شکوفا شد و از بین رفت. این سازمان که در پاریس با هدف ظاهری القای رنگهای غم انگیز کوبیسم تأسیس شد، نتوانست یک مانیفست یا حتی یک رسوایی واحد تولید کند. اگرچه این جنبش توسط گیوم آپولینر، شاعر و منتقد همه جا حاضر نامگذاری شد - او این نام را برای ادای احترام به اورفئوس، خدای موسیقی یونانی انتخاب کرد - این نام هیچ یک از برچسب های هنری دیگر او، که شامل کوبیسم و سوررئالیسم است، نداشت.
اورفیست ها دقیقا چه کسانی بودند؟ کتابهای درسی، هنرمندان رابرت دلون و همسرش سونیا را به دقت فهرست میکنند. فرانسیس پیکابیا و فرانتیسک کوپکا که در بهترین حالت دوسوگرا بود. کوپکا که یک روز از منتقدی درباره اتحاد احتمالی خود با اورفیسم متعجب شده بود، نامه ای شیطنت آمیز نوشت و مدعی شد که این برچسب "از سر مردی پریده است که اطلاعات ضعیفی ندارد."
"هارمونی و ناهماهنگی: اورفیسم در پاریس، 1910-1930"، نمایشگاهی گسترده، خلقوخو و پر از شاهکار در موزه Solomon R. Guggenheim، وضوح هیجانانگیزی را به جنبشی میدهد که مدتها تار بوده است.
این نمایشگاه که توسط متصدیان کهنه کار موزه ویوین گرین و تریسی باشکوف سازماندهی شده است، اولین نگاه عمیق به اورفیسم را ارائه می دهد و حدود 80 اثر از 26 هنرمند را گرد هم می آورد که عمدتاً مربوط به سال های مسحور قبل از جنگ جهانی اول هستند. زمان خوشی بود. اختراعاتی از لامپ های رشته ای گرفته تا اولین اتومبیل ها و هواپیماها باعث شد تا هنرمندان در مورد اهداف خود تجدید نظر کنند. چگونه می توان سرعت و حرکت را در یک نقاشی ثبت کرد، رسانه ای که قطعات آن حرکت نمی کنند؟
درست است، ممکن است فکر کنید که پیکاسو و براک قبلاً به این سؤال پاسخ کافی داده بودند. بومهای کوبیست آنها از حدود سال 1910، با برچیدن رادیکال چشمانداز سنتی، ممکن است مانند ذات مدرنیته به نظر برسد. اما نه، نه به اورفیست ها. رابرت دلونی (1885-1941)، که در سال 1912 رسماً از کوبیسم جدا شد، پیکاسو را به خاطر محدود کردن پالت زندگی بیجان خود به رنگهای خاموش و مامایی قهوهای و خاکستری و حفظ آثاری از تصاویر فیگوراتیو مقصر دانست. وقتی دلون برای اولین بار طبیعت بی جان کوبیست ها را دید، طبق گزارش ها فریاد زد: "اما آنها با تار عنکبوت نقاشی می کنند!"
رابرت دلونی، "اولین دیسک"، 1913. هنرمند دیسک یا دایره مسطح را معرفی کرد، شکلی که توسط نسلی از هنرمندان پذیرفته شد. موزه Solomon R. Guggenheim
دلونه، فرانسوی متمایل به روشنفکری که در خانواده ای مرفه به دنیا آمد، شخصیت اصلی نمایش گوگنهایم و هنرمندی است که بیشترین آثار به نمایش گذاشته شده را دارد . آیا زمانی که "اولین دیسک" مسحورکننده خود را در سال 1913، یک جامبو توندو (یا بوم دایره ای) که قطر آن بیش از چهار فوت است، متوجه شد چه چیزی را شروع کرد؟ صفحه ساعت غول پیکری را نشان می دهد که رنگ های خاکی (اخرایی، یاسی، قهوه ای چرمی) از میان حلقه های متحدالمرکز آن می گذرد و رنگ های آن در نقطه ربع ساعت تغییر می کند. این نقاشی به طور غیرقابل توضیحی آرامشبخش است، بدون آغاز و پایان، رنگهایش دوباره خم را گرد میکنند، حتی وقتی دیگر نگاه نمیکنی.
گردونای معروف موزه گوگنهایم حرکت را در نقاشیها بازتاب میدهد. اعتبار... از طریق بنیاد Solomon R. Guggenheim، نیویورک. عکس از دیوید هیلد
همانطور که از سطح شیب دار گوگنهایم بالا می روید، درک میزان گسترش نظریه های دلونی - که به شکل دیسک یا دایره مسطح محصور شده اند - در استودیوهای اروپا بسیار جذاب است. او دیسک ها را به عنوان نمادی از مدرنیته ابداع کرد. توسط سایر هنرمندان پذیرفته شدند
فرم ضمن استخراج طیفی از معانی از آن; در طول نمایش، دیسکها به شکلهای مختلف کرهی چشمهای غولپیکر، چرخ دندههای یک ساعت سوئیسی یا مدار ابدی سیارات را تداعی میکنند.
نمایش احتمالاً در هیچ کجا نمی تواند بهتر از گوگنهایم به نظر برسد، روتوندای معروف آن توسط فرانک لوید رایت، با دیوارهای منحنی اش، حرکت دایره ای را در نقاشی ها تکرار می کند. در مجموع، این تجربه محبت شما را نسبت به دایره ها عمیق تر می کند، مگر اینکه احتیاط آینده پژوه R. باخمینیستر فولر را در میان بگذارید، که زمانی گفته بود: "هر وقت دایره ای می کشم، فوراً می خواهم از آن خارج شوم."
از چپ، فرانسیس پیکابیا، "Edtaonisl (کلیسا)،" 1913; رابرت دلون، "تضادهای همزمان: خورشید و ماه"، 1913; Sonia Delaunay, "Electric Prisms," 1914.
این سرنوشت عجیب دلون بود که سبکی را ابداع کند که سایر هنرمندان از آن استفاده بهتر و خاطره انگیزتری داشته باشند. یکی از آنها همسر بی باک او، سونیا دلونای بود که سارا استرن در اوکراین به دنیا آمد. او بین هنر عالی و هنر کاربردی، بهویژه طراحی پارچه جهت گیری یافت و امروز به حق بهعنوان یک پیشگام چندرسانهای شناخته میشود، زنی با قدرت که از بیشکیبایی ما با مرزهای بالا و پایین صحبت میکند.
گوگنهایم نقش اصلی را به او میدهد و تابلوی بزرگشدهاش «منشورهای الکتریکی» در سال 1914 را به امانت از مرکز ژرژ پمپیدو، نزدیک ورودی، در کنار یک توندو کوچک توسط شوهرش قرار میدهد. در ابتدا ممکن است فکر کنید که "منشورهای الکتریکی"، که پرتوهای نور را به بسیاری از دایرههای در حال چرخش شادی خم میکند و میشکند (و از سال 1969 در این کشور دیده نشده است)، توسط رابرت نقاشی شده است. این نمایش آنقدر سبکهای فردی آنها را روشن نمیکند که به آنها اجازه میدهد در درخشش دو وات زوج قدرت غرق شوند.
این نمایشگاه همچنین شامل گروهی از هنرمندان آمریکایی است که برای تحصیل با کشتی به اروپا رفتند و به طور لحظه ای به فرم های چرخشی پیوستند. اما آنها با آثار نسبتاً کمرنگی نشان داده میشوند که به تعصب طولانی گوگنهایم نسبت به نقاشی غیرعینی اروپایی پشت میکنند. برای مثال، مرسدن هارتلی بسیار دوست داشتنی، به یک انتزاع کوچک محدود شده است. توماس هارت بنتون با یک نقاشی کوچک و پر از گوی با عنوان مسخره "حباب ها" وزن می کند.
فرانتیسک کوپکا، «بومیسازی نقوش گرافیکی II»،
گاهی اوقات، پیام نمایش از کنترل خارج می شود، و شما متوجه خواهید شد که به یک ترکیب خاص خیره می شوید و می پرسید: "این اورایک چطور است؟" بسیاری از بهترین آثار از کتاب قوانین اورفیسم پیروی نمی کنند، رنگ روشن را به نفع یک پالت تک رنگ کوبیسم نادیده می گیرند (مثل «عروس» معمایی وسوسه انگیز مارسل دوشان)، یا به تصاویر فیگوراتیو ظاهراً تابو نگاه می کنند.
اما بیایید زیاد در دسته بندی ها درگیر نشویم. پس از سالها قرار گرفتن در معرض بیش از حد بی حس کننده با نقاشی های بعدی مارک شاگال، جای خوشحالی است که دوباره با خود مبتکر قبلی او ارتباط برقرار کنم. شاگال با ورود به پاریس در سال 1911 از زادگاهش روسیه، عشق خود به روایت را با مد جدید دایره ها و قوس ها آمیخت. "چرخ بزرگ" (12-1911)، احتمالاً بهترین نقاشی است که تا به حال از یک چرخ و فلک می بینید (مقوله ای بزرگتر از آن چیزی که فکر می کنید)، با دایره ی زرد زرده ی بلند آن که جهان را روشن می کند.
آپولینر در میان قهرمانان او بود و شاگال تحسین را برگرداند. او در «ادای احترام به آپولینر» (1913) - یک نقاشی در مقیاس بزرگ و کمتر شناخته شده از آیندهوون، در هلند - داستان آدم و حوا را در پاریس امروزی بازسازی میکند. بازگویی تند او باعث می شود که آدم و حوا در مرکز یک دایره غول پیکر کالیدوسکوپیک با هم ملاقات کنند و به عنوان ادای احترام به رابرت دلونی در آغوش کشیده شوند. اعداد حک شده در امتداد لبه دیسک (9، 10، 11) به شما یادآوری می کنند که یک ساعت در حال تیک تیک است، و فقط زمان زیادی است که رویای پیدایش جای خود را به دل شکستگی اخراج بدهد.
آیا شاگال احساس می کرد که زندگی عدنی او در پاریس در شرف پایان است؟ در آگوست 1914، با شروع جنگ جهانی اول، هنرمندان و شاعران مرتبط با ارفیسم برای خدمت ثبت نام کردند یا از پاریس برای سواحل امن تر فرار کردند. ناگهان، دیدگاه خوش بینانه از فناوری که کار آنها را متحرک کرده بود، منسوخ و حتی مضحک به نظر می رسید. وقتی پاریس زیر بمباران هوایی بود، تمجید از نقاشیهای دیسکهایی که در آسمان پرواز میکردند، سخت بود. وقتی آخرین شاهکار آن تولید مسلسل بود، ستایش شگفتی های تکنولوژی سخت بود.
آپولینر که به عنوان افسر پیاده نظام در جنگ خدمت می کرد، بر اثر اصابت ترکش به سرش اصابت کرد. کوپکا بهتر عمل کرد. او به عنوان یک داوطلب خدمت کرد و برای مدت کوتاهی توسط همسر دلسوزش، یوگنی کوپکا، که مخفیانه وارد هنگ راهپیمایی او شد و کیف و تفنگش را برای او حمل کرد، به او کمک کرد.
در مورد رابرت و سونیا دلونای، آنها از جنگ به پرتغال پناه بردند و استودیوهای موقتی را در دهکده ای ساحلی در ناحیه پورتو، در ساحل شمالی راه اندازی کردند. یک روز در سال 1916، زمانی که شوهرش به طور اتفاقی در اسپانیا نبود، سونیا زمانی که مقامات او را بازداشت کردند و او را به جاسوسی متهم کردند، متحیر شد. او متهم شد که از طریق دیسک های رنگی نقاشی هایش، پیام های رمزگذاری شده ای را به قایق های زیر دریایی آلمانی در اقیانوس اطلس ارسال می کرد.
اتهامات در نهایت کنار گذاشته شد، اما این حکایت به عنوان یادآوری کنجکاوی و گیجی که نقاشیهای دیسک میتوانند برانگیزند، باقی میماند. بله، آنها پیامهای قدرتمندی را منتقل میکنند، پیامهایی که همچنان در زمان و مکان پخش میشوند. اگر عاشق هنر مدرن هستید، آنها نیازی به رمزگشایی ندارند.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.