کتاب خوانی شکل دیگری یافته است و نقاشی 1948 در سرزمینی که کتاب خوانی در آن تشویق می شد ،حال کمتر دیده می شود ...........والنتین ویکتورویچ ولکوف هنرمند نقاش بلاروس است، او از سال 1903 در نمایشگاه های هنری شرکت می کرد. در ژانرهای نقاشی موضوعی، پرتره، مناظر نقاشی، طبیعت بی جان کار کرد. والنتین ولکوف از خانواده ای از هنرمندان روسی در استان اورل بود. در سال 1907 از مدرسه هنر پنزا فارغ التحصیل شد و پس از آن در آکادمی هنر سنت پترزبورگ پذیرفته شد. عضو نمایشگاه های سراسری اتحادیه نقاشان شد. آثار هنرمند در بسیاری از موزه های منطقه و در مجموعه های خصوصی ارائه شده است.
بوریس پاولوویچ نیکولایف هنرمند شوروی، استاد مناظر و پرتره های واقع گرایانه و نقاشی های یادبود با موضوع سختی های جنگ و مناظر شهری رمانتیک لنینگراد پس از جنگ بود.
واسیلیف روی نقاشی "جنگل پاییز" تاریخی قرار نداد. اما می دانیم که با ورود به یالتا در پایان ژوئیه 1871 ، این هنرمند بلافاصله به تصویر کردن طبیعت کریمه روی نیاورد. واسیلیف با وجود وضعیت نامناسب خود، به تدریج زیبایی کوه ها، آسمان بدون ابر و قدرت سرسبز جنگل جنوبی را کشف کرد. او با استفاده از ضربات آزاد و گسترده، بدون ترسیم جزئیات پسزمینه نقاشی، بلکه تنها با ترسیم علفهای شکننده کنار جاده با حرکات سریع یک قلم موی نازک، نگاهش را به سمت تاجهای درختان بلند و محکمی که در چادر بافته شدهاند معطوف میکند. پاییز شاخ و برگ آنها را با رنگ های زرد طلایی و زرشکی رنگ آمیزی کرده است. این هنرمند دو نقطه رنگارنگ آبی را در بالای شاخه های در هم تنیده درخت قرار داد و توهم پاکی آسمانی را ایجاد کرد. این جزئیات رنگارنگ کوچک - ترکیبی از طلا و آبی - یک تصور کامل از حرکت زنده در طبیعت ایجاد می کند.
الکسی کورزوخین در سال 1889 یک مراسم قبل از عروسی - یک مهمانی مجردی زنانه سنتی را به تصویر کشیده است که مطابق با سنت های عامیانه انجام می شود. الکسی جشن فارغ التحصیلی را بسیار رنگارنگ و واضح به تصویر می کشد و به بیننده کمک می کند تا روح و آداب و رسوم پیشتر را بهتر درک کند. در همان زمان، استاد نقاش سعی می کرد همه چیز را به شکلی ساده و روستایی به تصویر بکشد.
پاییز امسال خشک و گرم بود. بیشه های توس برای مدت طولانی زرد نشدند. علف ها برای مدت طولانی پژمرده نشدند. فقط یک مه آبی دامنه رودخانه اوکا و جنگل های دور را پوشاند. تاریکی سپس غلیظ شد و سپس رنگش پرید. سپس از میان آن او ظاهر شد، گویی از میان شیشه های مات: چشم اندازهای مه آلود بیدهای چند صد ساله در سواحل، مراتع پژمرده و نوارهایی از میوه های زمرد زمستانی.
یک نقاشی از Ai-Da Robot، یک ربات انسان نما با استفاده از هوش مصنوعی (AI)، به قیمت بیش از یک میلیون دلار (شامل هزینه سالن حراج) در روز پنجشنبه (7 نوامبر) در ساتبی نیویورک فروخته شد.
در یکی از نقاشی های مجموعه "پاییز. نمای از پنجره اتاق غذاخوری. ریابوو” آپولیناری واسنتسف تلاش می کند تا در مورد خاطرات دوران کودکی دور و زیبایی طبیعی سرزمین مادری خود صحبت کند. آبرنگ منظره نمای پاییزی از گوشه ای از حیاط، کلبه های مستحکم مجاور و تپه های سبز بی پایان را ارائه می دهد. نقوش طبیعی شمالی در هوای شفاف پاییزی پوشیده شده است. این هنرمند با موفقیت مشکل رنگ ها را حل کرده است. ابرهای سرد آبی کم رنگ در تضاد با گرمای شاخ و برگ های زرشکی و طلایی رنگ این ترکیب پیچیده با سایه اخرایی مایل به خاکستری حصار و کلبه های دهقانی تلفیق شده است. حجم برجسته گیاهان توسط نویسنده با خطوط آرام و حتی افقی ساختمان های روستایی مورد تاکید قرار گرفته است.
پس از جنگ جهانی اول، هنرمند و طراح آلفونس موچا به تعریف تصویر کشور تازه استقلال یافته چکسلواکی کمک کرد. موچا در موراویا (اکنون بخشی از جمهوری چک) به دنیا آمد، یک وطنپرست فداکار چک بود و سبک هنری منحصربهفردی را توسعه داد که معتقد بود سنت بزرگتر کشورش را تجسم میدهد و همسالان خود را تشویق میکرد تا یک سبک واقعی چک را تعریف و تقویت کنند. پس او مردی بود که کشور برای ساختن هویت ملی خود به او روی آورد.............. اغلب او را با جنبش آرت نووی مرتبط میکرند. در واقع، می توان گفت که موچا به طور تصادفی پیشگام این سبک شد، زمانی که در سال 1895، به طور کاملاً تصادفی، فرصت طراحی پوستری برای تولید فیلم گیزموندا با بازی سارا برنهارت را به دست آورد. این پوستر فوراً مورد استقبال قرار گرفت - آنقدر در پاریس محبوب شد که پوسترها توسط مردم مبهوت از خیابان ها به سرقت رفتند - و این شروع یک همکاری طولانی و پربار بین برنهارت و موچا بود. ظهور موچا از طریق پوسترها و دیگر گرافیک های تجاری او ادامه یافت و در نهایت زمانی که یک شرکت چاپ شروع به تولید مجدد تصاویر او برای تقویم، پوستر، کارت پستال و سایر نشریات کرد، به یک نام آشنا تبدیل شد. پوسترهای او هنوز هم امروزه محبوب هستند، همانطور که در خیابان های پاریس و پراگ در اتاق های خوابگاه کالج رایج بود.................داستان موچا پایان غم انگیزی دارد. ناسیونالیسم شدید و صریح او، زمانی که نازی ها چکسلواکی را اشغال کردند، او را به هدف اولیه گشتاپو تبدیل کرد. اگرچه او پس از روزها بازجویی آزاد شد، سلامتی موچا در طول زندان به سرعت رو به وخامت رفت و در نهایت منجر به مرگ او بر اثر ذات الریه در سال 1939 شد، در حالی که کشوری که او بسیار دوست داشت بار دیگر تحت کنترل نیروهای خارجی بود.
مردی را می بینیم که خانواده اش را رها کرده اما به دلایلی به خود آمده و برگشته است. در ابتدا ، گریگوریف می خواست بهترین اثر خود را "بازگشت به خانواده" بنامد ، اما متوجه شد که این نام مناسب نیست ، زیرا از پایان درگیری صحبت می کند ، در حالی که در تصویر این درگیری به پایان نرسیده است. شخصیت اصلی بوم - مردی که به همسر و فرزندانش بازگشته است - در بلاتکلیفی به سر می برد و این به طرز استادانه ای منتقل می شود. این که آیا خانواده پدر ولخرج را می پذیرد یا خیر، سوالی است که مخاطب باید خودش تصمیم بگیرد.
نقاشی دسته گل پاییزی کار ایلیا رپین از چهره ی ورا رپینا است که در سال 1892 خلق گردید ..........این نقاشی در موزه گالری تریتاکوف مسکو نگهداری می شود ...
ولادیمیر ماکوفسکی در خانواده یک هنرمند برجسته ای . آی. ماکوفسکی، یکی از بنیانگذاران مدرسه نقاشی، مجسمه سازی و معماری مسکو متولد شد. مادر ولادیمیر، کورنیلیونا لیوبوف خواهر هنرمند ماکوفسکی کنستانتین اگوروویچ است. . آپارتمان ماکوفسکی ها بر روی خاکریز رودخانه مسکوا مشرف به کرملین قرار داشت. ولادیمیر از دوران کودکی با فضایی از هنر احاطه شده بود. او می گفت : افراد مشهور در خانه پدرم جمع می شدند - گلینکا، گوگول، شچپکین، بریولوف، تروپینین ... شب های ادبی، طراحی و نقاشی و موسیقی برگزار می شد. این خانواده پنج فرزند داشت - دختر بزرگ الکساندرا، پسران کنستانتین، نیکولای، ولادیمیر و کوچکترین دختر ماریا بودند.
در برخی از تابلوهای گل فروش دیگر، فروشنده روی خود را برمی گرداند تا تنها پشت او نمایان باشد. او دسته گل هیولایی و در عین حال زیبا را در آغوش می گیرد. در این تصویرها نیز زنان در برابر نیلوفرها زانو زده اند. چون چهره آنها نامرئی است، هویت فردی ندارند. آنها نماد مردم خود هستند. سوسنهای روشن با رنگهای تیرهتر در صحنههای فروشندگان گل تضاد دارند. ریورا نیلوفرهای خود را سفید، سبز مایل به سفید یا زرد روشن رنگ می کند. هم اندازه و هم درخشندگی گل ها بر پیکره های انسان چیره می شود. از یک جهت، تسلط گل ها نشان دهنده تسلط طبقات بالا بر فقیرترین طبقات است. فروشندگان برای خرید چنین اقلام لوکس به کسانی که پول دارند تعظیم می کنند و به آنها خدمت می کنند. به معنای دیگر، نیلوفرها نماد مرگ هستند. آنها یک گل تشییع جنازه معمولی هستند. به این ترتیب، ریورا ممکن است شکوفایی زمان حال را با سنت های در حال مرگ گذشته کنار هم بگذارد.
کوزما پتروف-ودکین هنرمند روس انقلاب 1917 را با آمادگی برای تغییر پذیرفت. او در آثار خود در سال 1918 و سالهای پس از آن، روی سازماندهی مجدد جهان و نظمی جدید تامل میکند و به دنبال درک رابطه جدید انسان با آن است. یکی از اولین نقاشیهای تغییر «مدونای پتروگراد» در سال 1920 بود. این هنرمند مشکلات کشور را با تصویر مادر به عنوان نمادی از تجدید حیات ابدی مقایسه می کند. این ترکیب به دو پلان فضایی تقسیم می شود: تصویر شهر و مادر و نوزاد ! بسیاری از جزئیات - مردم شهر به صورت گروهی جمع می شوند و درباره اخبار، احکام روی دیوارها، خیابان های خالی، پنجره های شکسته ساختمان ها - واقعیت های پتروگراد در سال 1918 را منعکس می کنند. زن جوان در حالی که کودکی را در آغوش گرفته است، مانند بسیاری از زنان معمولی این زمان لباس پوشیده است و شنل قرمزی را می توان ادای احترام به زمانه دانست. مادر جوان نیز مانند هنرمند شاهد و شرکت کننده در این رویدادهای سرنوشت ساز است.
دیگو ریورا نسخه های زیادی از مردم بومی را با دسته های بزرگ گل نقاشی کرد. به طور معمول، شکوفه ها بر بوم و شکل انسان نیز تسلط دارند. این هنرمند با استفاده از ترکیب بندی، رنگ و خطوط ساده، تعدادی از ایده ها را منتقل می کند. اگرچه در نگاه اول، نقش فروشنده گل مرکزی به نظر می رسد، اما در واقع این گل ها هستند که مدعی چشم بیننده هستند. به نظر می رسد که آنها در حال حرکت هستند و از سبدی که آنها را در خود جای داده به سمت بیرون و بالا می آیند. در همین حین، این پیکر با سر خمیده، زیر باری که بر دوش دارد زانو می زند. شاید هنرمند به بینندگان پیشنهاد می دهد که گل ها را ببینند، اما نه شخصی که پشت آنهاست.
امیلیانو زاپاتا، یک قهرمان اصلاحات کشاورزی و یک قهرمان اصلی در انقلاب مکزیک، در اینجا گروهی از شورشیان دهقان مسلح به ابزارهای کشاورزی را رهبری می کند. زاپاتا با لگام یک اسب سفید با شکوه در دست، پیروزمندانه در کنار جسد یک مخالف انقلاب می ایستد. اگرچه روزنامههای مکزیکی و ایالات متحده مرتباً رهبر انقلاب را به عنوان یک راهزن خیانتکار متهم میکردند، ریورا زاپاتا را به عنوان یک قهرمان جاودانه کرد و پیروزی انقلاب را در تصویری خشونتآمیز اما انتقامجویانه تجلیل کرد.
28 مهرماه سالروز تولد قهرمان شرق ، ستارخان است ، او را در مغرب زمین گاریبالدی مشرق زمین نامیده بودند .
میخائیل بوچاروف فارغ التحصیل آکادمی هنر بود، چندین سال را در یک سفر دوران بازنشستگی در اروپا گذراند و در فرانسه، سوئیس و آلمان ساکن شد . از سال 1861 تا 1863 این هنرمند در کامپانای رومی ایتالیا زندگی می کرد. احتمالاً برداشتهای خودش در طول سفر بود که به او اجازه داد گسترههای لاتزیو را با اصالت نفسگیر به تصویر بکشد. در همان زمان، میخائیل بوچاروف به سختی از زندگی نقاشی می کرد: منظره او تصویری صحنه سازی شده و دست نیافتنی از ایتالیای هماهنگ، ابدی است که برای قرن ها هنرمندان را به خود جذب کرده است. آثار میخائیل بوچاروف مقیاس طبیعت بکر را به تصویر می کشد. فرمت افقی بوم به هنرمند این امکان را می دهد که بر عظمت و طول فضا تأکید کند که این جا و آنجا توسط انبارهای کاه یا گاوهای در حال چرا شکسته شده است. ویرانه های رها شده قابل توجه هستند - تنها شواهد حضور شخصی است
سرکیس مامبریویچ مرادیان ، 1927 - 2007 نقاش ارمنی شوروی بود. او به عنوان هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی در ارمنستان به سال 1977 انتخاب شد.
رودخانه تصویری زیبا و رنگارنگ از چشم انداز پاییزی است که نهر آرام و روانی را نشان می دهد که در زیر درختان قرمز جریان دارد. زیبایی و رنگ آن به عنوان یک نقاشی شادمانی بخش است . جاستینا کوپنیا اهل ورشوی لهستان است. در کلامش وقتی نقاشی میکشد سعی میکند «جهان» را که با نگاه کردن به واقعیتی که ما را احاطه کرده است، از منظری دیگر، غیرمعمول، دور، گاهی از چشم کودک، گاهی موسیقی، آهنگساز یا کسی نشان دهد. کسی که گلسنگ را مانند دریا، ماه، آسمان و ستاره ها...، رودخانه... نگاه می کند
تابستان به سر رسید ، پاییز غمین آمد ، اما دلیلی برای غمگین بودن نیست. پاییز رنگین می تواند هر کسی را با زیبایی خود شگفت زده کند. به همین دلیل است که هنر از آن همواره الهام گرفته است ....... موسیقی جیمز مایکل استیونس نقاشی های پاییز را همراهی می کند
از منظره وسیع ون گوگ از رود سن گرفته تا اولین تصویر مونه از نیلوفرهای آبی و گلهای پرجنبوجوش ماگریت، سه اثر مهم در افتتاحیه شبانه روز کریستی در هنگ کنگ در هندرسون قرار گرفته است.
دربار امپراتوری عثمانی آشپزی کاخ را به سطحی کاملاً جدید میبرد، هر سلطانی با پیشینیان خود در آشپزی رقابت میکرد. در حالی که آشپزخانه های سلیمان اعظم (1522-1566) حدود پانصد کارمند داشت، این تعداد در عرض چند دهه دو برابر شد. در همان دوره تخمین زده می شود که آشپزخانه ها روزانه به 8000 نفر غذا می دادند و سوابق نشان می دهد که برای مثال در سال 1573 حدود 35000 گوسفند و 730 تن برنج برای استفاده در آشپزخانه کاخ خریداری شد............ برخی از حاکمان آنقدر در مورد غذای خود خاص بودند که هنگام سفر تمام آشپزخانه خود را با خود می بردند! برای مثال، المقریزی مورخ مصری (1364-1442)، در تواریخ السلوک لی معرفت دوال الملوک (کتاب ورود به دانش سلسله های پادشاهان) نقل می کند که زمانی که سلطان ناصر محمد در سالهای 719/1319-1319 به زیارت رفت و نه تنها دیگها و تنورهای طلایی، نقرهای و مسی، بلکه بسیاری از مواد لازم را با خود حمل کرد. کاروان علاوه بر آرد و جو شامل طشت های چوبی بود که در آن سبزیجات و ادویه جات تره، نعناع، گشنیز و ریحان کاشته می شد و در صورت نیاز برداشت می شد. دو كشتي مملو از نمك به مقصد فرستاده شد، در حالي كه حدود پانصد شتر از دمشق به راه افتادند و آذوقههاي ديگري از قبيل ميوهها، كنسروها، دانههاي انار و بادام را حمل ميكردند.
ترکیب نقاشی سال 1976 "درخانه ی مادربزرگ کاتیا" با تلفیقی ارگانیک از عناصر روزمره و منظره متمایز می شود. این به هنرمند این فرصت را می دهد که تأکید را از روایت، از توصیف رویداد به تفسیر غنایی از پدیده زندگی تغییر دهد تا ارزش های بی زمان و مطلق - بالاتر از همه، صمیمیت و گرمای روابط انسانی را به تصویر بکشد. شاید این ویژگی شگفت انگیز نقاشی های نیکولای زایتسف را توضیح دهد که همیشه احساسات و عواطف متقابل مرتبط با یادآوری تجربیات شخصی را در بیننده بیدار می کند.
تابلوی چاودار متعلق به بهترین آثار متاخر الکسی ساوراسوف در سال 1881 است. این نقاشی در زمان بلوغ کامل استعداد هنرمند تصویر پردازی شده است، زمانی که هنرمند، همراه با آشکارسازی غنایی و شاعرانه درونی ترین جوهر طبیعت، مناظری را با تعمیم گسترده خلق کرد و لحن غنایی را با صدای حماسی ترکیب کرد. ساوراسوف در اندازه کوچک بوم ، وسعت بیاندازه زمین با خوشههای غلات، یک جاده روستایی ناهموار که از میان مزارع میگذرد، روستاهای پراکنده در نزدیکی افق دوردست، کلیساهای روستایی و آسمانی که آن را تحت الشعاع قرار میدهد،
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.