خبر های ویژه

شهرهای آفریقا به سرعت در حال رشد هستند

22 آبان 1403

صحرای مراکش برای اولین بار پس از چند دهه جاری شد.

24 مهر 1403

حمایت مکرون از طرح مراکش در صحرای غربی

24 مرداد 1403

شکست گروه واگنر در مالی، استراتژی مسکو در آفریقا و اعتماد منطقه به مزدوران روسی را به چالش می کشد.

22 مرداد 1403

آیا کرگدن ها می توانند از تغییرات آب و هوایی جان سالم به در ببرند؟

2 مرداد 1403

نجات شیرهای صحرای نامیبیا

21 تیر 1403

کلاس درس در نیجریه

17 تیر 1403

756000 سودانی در ماه های آینده با گرسنگی روبرو می شوند

24 خرداد 1403

توافق سودان و قطر درباره تأسیس مرکز پالایش طلا در دوحه

13 اردیبهشت 1403

با ظهور قحطی در سودان، گرسنگان خاک و برگ می خورند

11 اردیبهشت 1403

ابرهای طوفانی بدهکاری برای طبقه متوسط آفریقای جنوبی جمع می شوند

16 بهمن 1402

 سیرالئون رئیس جمهور سابق کوروما را به دلیل تدارک کودتا به خیانت متهم می کند

14 دی 1402

خودروهای الکتریکی در سال 2023 در آفریقای جنوبی بسیار ارزان تر شدند

9 دی 1402

پارک ملی ساحل اسکلت، نامیبیا

28 آذر 1402

آیا شکار غیرقانونی فیل در بوتسوانا در حال افزایش است؟

28 آذر 1402

پاره ای از روح من با او رفت ! ( بخش نهم - نلسون‌ ماندلا و كنگره‌ ملي‌ آفريقا)

1 مهر 1402

1 مهر 1402

پاره ای از روح من با او رفت ! ( بخش نهم - نلسون‌ ماندلا و كنگره‌ ملي‌ آفريقا)

زندگی وینی ماندلا ، نوشته آن بنجامین ، ترجمه ی حسین یوسفی

نلسون‌ رولي‌ هلاهلا ماندلا در سال‌ 1941 از ترانسكي‌ به‌ ژوهانسبورگ‌ آمده‌ بود. در 18 ژولاي‌ سال‌ 1918 درامتاتا، در يكي‌ از خانواده‌هاي‌ اشرافي‌ تمبو متولد شد، او ذاتاً شخصي‌ داراي‌ احساس‌ مسئوليت‌ بود. كودكي‌اش‌ با كار چوپاني‌ به‌ روش‌ سنتي‌ سپري‌ گرديد ـ گوسفندان‌ را به‌ چرا مي‌برد و در شخم‌ زدن‌ زمين‌ كمك‌ مي‌كرد و، آنطوري‌ كه‌ در بيانيه‌اي‌ كه‌ در محاكمه‌ سال‌ 1962 براي‌ دادگاه‌ مي‌خواند، او با داستان‌هايي‌ كه‌ پيران‌ قبيله‌ از روزهاي‌ قبل‌از آمدن‌ سفيدپوستاني‌ مي‌گفتند به‌ حركت‌ درآمد: آن‌ موقع‌ ملت‌مان‌ در صلح‌ و صفا زندگي‌ مي‌كردند، تحت‌ حكومت‌ دموكراتيك ‌اميران‌ و فرماندهان‌... آن‌ زمان‌ كشور از آن‌ ما بود، با نام‌ و حقوقمان. سرزمين‌ ما به ‌تمامي‌ به‌ قبايل‌ تعلق‌ داشت‌. طبقات‌ اجتماعي‌ وجود نداشتند، نه‌ ثروتمند و نه‌ فقير و نه‌ استثمار انسان‌ از انسان‌. مردم‌ آزاد و مساوي‌ بودند و اين‌ اساس‌ حكومت‌ ما بود. با شورايي‌ كامل‌ و دموكراتيك‌ كه‌ همه‌ اعضاي‌ آن‌ در بحث‌ها و مشاجراتش‌ شركت‌ مي‌نمودند. رئيس‌ و مرئوس‌، جنگنجو و پزشك‌، همه‌ در شورا شركت‌ مي‌كردند وبراي‌ اتخاذ تصميم‌ كوشش‌ مي‌كردند. در چنين‌ جامعه‌اي‌ بدوئيت‌ و نا امني‌ فراوان ‌بود، لذا هرگز نتوانستند نيازهاي‌ عصر جديد را جوابگو باشند. اما در اينچنين ‌جامعه‌اي‌ كه‌ نطفه‌هاي‌ دموكراسي‌ انقلابي‌ را در خود دارد، در آن‌ هيچكس‌ در بردگي ‌و بندگي‌ نخواهد بود، در آن‌ فقر و نياز و ناامني‌ زياد نخواهد بود. اينست‌ آن‌ پيامي‌ كه‌، حتي‌ امروزه‌، الهام‌بخش‌ من‌ در فعاليتم‌ و در مبارزه‌ سياسي‌ام‌ مي‌باشد.

تبریز امروز:

خاطرات‌، نوماوتومبره‌،[1] از دوستان‌ دوران‌ مدرسه‌

                ما به‌ دبيرستان‌ شاوبري[2] در محدوده‌ ترانسكي‌ رفتيم‌. مي‌بايستي‌ از سرويس‌ كليسا چهار بار در روز استفاده ‌مي‌كرديم‌ ـ كه‌ اولين‌ آن‌ از ساعت‌ 6 صبح‌ شروع‌ مي‌شد. ويني‌ سازماندهي ‌سرويس‌هاي‌ كليسا را به‌ عهده‌ مي‌گرفت‌.

                او بعنوان‌ رئيس‌ اصلي‌ براي‌ نظارت‌ بر كليه‌ دختران‌ از سال‌ اول‌ تا سال‌ پنجم ‌انتخاب‌ گرديد. در آن‌ زمان‌ او خيلي‌ كم‌حرف‌ و درونگرا بود ولي‌ بتدريج‌ قدرت‌ رهبريش‌ را نشان‌ داد. ما كلوب‌هاي‌ بحث‌ و مشاجره‌ داشتيم‌ و بطوري‌ كه‌ او دانش‌آموزان‌ را سازمان‌ داده‌ و آنان‌ را متحد مي‌كرد جالب‌ بود. نمرات‌ درسي‌ خيلي ‌خوب‌ داشت‌ و به‌ ورزش‌ عشق‌ مي‌ورزيد، در بازي‌ نِت‌ بال[3] خيلي‌ خوب‌ بود. جوايزي‌ را در فستيوال‌هاي‌ ورزشي‌ اُمتاتا[4] برنده‌ شد.

                ويني‌ در كلاس‌ جلوتر از من‌ بود و او به‌ من‌ و دختران‌ ديگر در دوره ‌تخصصي‌مان‌ كمك‌ مي‌كرد؛ آنچنان‌ كه‌ وقتي‌ توانستم‌ تفاوت‌ بين‌ صادرات‌ و واردات‌ را توضيح‌ دهم‌، معلم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ انتظار نداشت‌ آن‌ را بدانم‌. در دوره‌ تحصيلاتم‌ پيشرفت‌ زيادي‌ كردم‌!

                او همه‌ چيز را تقسيم‌ مي‌كرد. من‌ چيزي‌ نداشتم‌ و او مبلغ‌ كمي‌ پول‌ توجيبي ‌داشت‌. بطوريكه‌ C 5 آن‌ را خامه‌ مي‌خريد و طي‌ مدت‌ سه‌ هفته‌ آن‌ را با من‌ تقسيم ‌مي‌كرد، تا اينكه‌ پدرش‌ براي‌ او پول‌ بيشتري‌ فرستاد. ما عادت‌ داشتيم‌ كه‌ پيراهن‌ها و لباس‌ها را با هم‌ عوض‌ نموده‌ و متناوباً آن‌ها را بپوشيم‌ بطوريكه‌ معلوم‌ نشود كه‌ هر كداممان‌ فقط‌ يكدست‌ لباس‌ اونيفورم‌ مدرسه‌ براي‌ پوشيدن‌ داريم‌.

 

دكتر نتهاتهوموتلانا[5] ـ مددكار اجتماعي‌ جوان‌

                دكتر نتهاتهوموتلانا، دكتر خانوادگي‌ ماندلا حالا سي‌ و پنج‌ دارد و در شمار رهبران‌ سياسي‌ سووتو بشمار مي‌آيد، ويني‌ ماندلا را به‌عنوان‌ يك‌ دختر جوان‌ اينچنين‌ بخاطر مي‌آورد:

                من‌ او را از زماني‌ كه‌ دختري‌ نوزده‌ ساله‌ بود مي‌شناسم‌. او كه‌ كاملاً صلاحيت‌ مددكاري‌ اجتماعي‌ را داشت‌ براي‌ كسب‌ آموزش‌ باليني‌ به‌ بيمارستان‌ باراگوانات[6] آمده‌ بود.

                ويني‌ هميشه‌ به‌ مردم‌ علاقه‌ داشت‌، وجدان‌ اجتماعي‌ بالايي‌ داشت‌. اغلب‌ براي كمك‌ به‌ مردم‌ بيرون‌ مي‌رفت‌ و من‌ به‌ او بخاطر اينكه‌ يك‌ دوست‌ و يك‌ رفيق ‌سياسي‌ بود چيزي‌ نمي‌گفتم‌. باور كردني‌ نيست‌ كه‌ پول‌ توجيبي‌ خود را براي‌ انجام ‌چنين‌ كارهاي‌ خرج‌ مي‌كرد، كه‌ مبلغ‌ زيادي‌ هم‌ نبود. او را كه‌ در حال‌ گردش‌ در شهر، در جستجوي‌ زنان‌ بي‌چيزي‌ مي‌ديدند كه‌ كسي‌ را براي‌ سرپرستي‌شان‌ نداشتند، در بسياري‌ مواقع‌ در نيمه‌هاي‌ شب‌ مرا براي‌ صحبت‌ كردن‌ بيدار مي‌كرد، او اينچنين‌ زني‌ است‌ و در چنين‌ جايي‌، كه‌ به‌ كار پزشكي‌ نياز دارد؛ همانند‌ آدم‌هاي‌ معمولي‌ است‌. در سن‌ نوزده‌ سالگي‌ و به‌ آن‌ زودي‌! آنچنان‌ نگران‌ مردم‌ است‌، خيلي‌ بيشتر از آنكه ‌نگران‌ خود باشد.

 

مددكار اجتماعي‌ جوان‌ ـ يك‌ همكار

خاطرات‌ يكي‌ از همكاران‌ دوران‌ كار در بيمارستان‌ ويني‌ ماندلا:

                تفاوت‌ او با ساير دختران‌ قابل‌ ملاحظه‌ بود. در اينجا مددكار اجتماعي‌ جواني ‌بود كه‌ به‌ راستي‌ در جهت‌ منافع‌ مردم‌ كار و مبارزه‌ مي‌كرد. علاوه‌ بر آن‌ انبوه ‌كتاب‌هاي‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ بر روي‌ ميز كارش‌ جلب‌ توجه‌ مي‌نمود. اما حتي‌ علاوه‌ بر آن‌ او توانست‌ بسيار قاطع‌ و استوار باشد. موقعي‌ كه‌ دكتر موتلانا[7] بيماري‌ پلاگرا[8]  را در شخص‌ بيماري‌ تشخيص‌ داد حادثه‌اي‌ اتفاق افتاد، و بيمار مي‌بايست‌ سه‌ هفته‌ مرخصي‌ استعلاجي‌ بگيرد. ويني‌ بعنوان‌ يك‌ نفر مددكار اجتماعي‌، مي‌بايست‌ آن تشخيص‌ درست‌ را براي کارفرمای بيمار، كه به علت از دست‌ دادن‌ كار عصباني‌ بودند روشن نمايد. نامه‌اي‌ ‌به‌ مسئولين‌ نوشت‌ ـ شما بايد آن‌ را بخوانيد! «شما بايد صلاحيت‌ نظر مرا بپذيريد. من‌تصميم‌ مقاومت‌ دارم‌!» بيمار سه‌ هفته‌ مرخصي‌ استعلاجي‌ را دريافت‌ كرد.

 

نلسون‌ ماندلا و كنگره‌ ملي‌ آفريقا

                نلسون‌ رولي‌ هلاهلا ماندلا[9] در سال‌ 1941 از ترانسكي‌ به‌ ژوهانسبورگ‌ آمده‌ بود. در 18 ژولاي‌ سال‌ 1918 درامتاتا، در يكي‌ از خانواده‌هاي‌ اشرافي‌ تمبو[10] متولد شد، او ذاتاً شخصي‌ داراي‌ احساس‌ مسئوليت‌ بود. كودكي‌اش‌ با كار چوپاني‌ به‌ روش‌ سنتي‌ سپري‌ گرديد ـ گوسفندان‌ را به‌ چرا مي‌برد و در شخم‌ زدن‌ زمين‌ كمك‌ مي‌كرد و، آنطوري‌ كه‌ در بيانيه‌اي‌ كه‌ در محاكمه‌ سال‌ 1962 براي‌ دادگاه‌ مي‌خواند، او با داستان‌هايي‌ كه‌ پيران‌ قبيله‌ از روزهاي‌ قبل‌از آمدن‌ سفيدپوستاني‌ مي‌گفتند به‌ حركت‌ درآمد:

                آن‌ موقع‌ ملت‌مان‌ در صلح‌ و صفا زندگي‌ مي‌كردند، تحت‌ حكومت‌ دموكراتيك ‌اميران‌ و فرماندهان‌... آن‌ زمان‌ كشور از آن‌ ما بود، با نام‌ و حقوقمان. سرزمين‌ ما به ‌تمامي‌ به‌ قبايل‌ تعلق‌ داشت‌. طبقات‌ اجتماعي‌ وجود نداشتند، نه‌ ثروتمند و نه‌ فقير و نه‌ استثمار انسان‌ از انسان‌. مردم‌ آزاد و مساوي‌ بودند و اين‌ اساس‌ حكومت‌ ما بود. با شورايي‌ كامل‌ و دموكراتيك‌ كه‌ همه‌ اعضاي‌ آن‌ در بحث‌ها و مشاجراتش‌ شركت‌ مي‌نمودند. رئيس‌ و مرئوس‌، جنگنجو و پزشك‌، همه‌ در شورا شركت‌ مي‌كردند وبراي‌ اتخاذ تصميم‌ كوشش‌ مي‌كردند. در چنين‌ جامعه‌اي‌ بدوئيت‌ و نا امني‌ فراوان ‌بود، لذا هرگز نتوانستند نيازهاي‌ عصر جديد را جوابگو باشند. اما در اينچنين ‌جامعه‌اي‌ كه‌ نطفه‌هاي‌ دموكراسي‌ انقلابي‌ را در خود دارد، در آن‌ هيچكس‌ در بردگي ‌و بندگي‌ نخواهد بود، در آن‌ فقر و نياز و ناامني‌ زياد نخواهد بود. اينست‌ آن‌ پيامي‌ كه‌، حتي‌ امروزه‌، الهام‌بخش‌ من‌  در فعاليتم‌ و در مبارزه‌ سياسي‌ام‌ مي‌باشد.

                او قرار بود كه‌ با تعدادي‌ از رفقا در ژوهانسبورگ‌ ملاقات‌ نمايد. دوره‌ تحصيلش‌ را كوتاه‌ كرد ـ او به‌ علت‌ شركت‌ در اعتراض‌ دانش‌آموزان‌ دوره‌ كالج‌ فورت‌ هار[11] از تحصيل‌ معلق‌  شده‌ بود ـ او در ميان‌ ده‌ها هزار نفري‌ بود كه‌ همزمان‌ با غرش‌ جنگ ‌صنعتي‌ جهاني‌ دوم‌ به‌ شهرها هجوم‌ آوردند. او فقر ازدياد جمعيت‌ و آزار مداوم‌ پليس‌ بر تعداد زيادي‌ از «بوميان‌» پرجمعيت‌ و كلبه‌هاي‌ خالي‌ و محقر شهري‌ كه‌ درآن‌ محبوس‌ بودند را شناخت‌. آموزش‌ سياسي‌ او شروع‌ شده‌ بود و توسط‌ دوست‌ تازه‌اش‌ والتر سي‌سولو[12] كه‌ چند سال‌ بزرگتر از او بود دنبال‌ گرديد، فردي‌ خود ساخته‌ پس‌ از كار در معادن‌ طلا،بعنوان‌ دستيار فرد اصلي‌ بطور وسيعي‌ تجربه‌ كسب‌ كرد.

                سي‌سولو او را با كنگره‌ ملي‌ آفريقا آشنا كرد، در آنچنان‌ زماني‌ او بعنوان‌ يك‌ همشاگردي‌ از كالج‌ فورت‌ هاربه‌ تشكيلات‌ پيوست‌ مي‌گويد: اوليور تامبو، نيز همزمان‌ براي‌ تدريس‌ در مدرسه‌ي‌ آفريقايي‌ سنت‌ پتر كه‌ با اقدام‌ پدر روحاني‌ تزدورهادلستون[13]  از انجمن‌ رستاخيز[14] بنا نهاده‌ شد وارد ژوهانسبورگ‌ گرديد. كنگره‌ ملي‌ آفريقا در سال‌ 1912، حتي‌ قبل‌ازآنكه‌ ناسيوناليست‌هاي‌ آفريقاي‌ جنوبي‌ حزب‌ خود را بنا نمايند، ملهم‌ از ايده‌هاي‌ انساني‌، خيرخواهانه‌ و صلح‌جويانه‌ و در صدد رفع‌ تبعيض‌ نژادي‌ بود تأسيس‌ گرديد. اقدامات‌ براي‌ حل‌ مسائل‌ عبارت‌ از ـ اعزام‌ هيئت‌هاي‌ نمايندگي‌، دادن ‌عرض‌ حال‌، انجام‌ متينگ‌هاي‌ اعتراض‌آميز بود ـ سه‌ مرد جوان‌ كه‌ در طي‌ مبارزه‌ به‌اتفاق انتون‌ لمبد،[15] پيتر امدا[16] و ساير ناسيوناليست‌هاي‌ آفريقايي‌ كه‌ با تشكيل‌ اتحاد نو در سال‌ 1944، كه‌ باعث ‌«سر و سامان‌ دادن‌» جنبش‌ گرديدند و آن‌ را به‌ حركت‌ درآوردند. عليه ‌عقب‌ماندگي‌هاي‌ اجتماعي‌ و صنعتي‌ بود كه‌ آن‌ها همه‌ شب‌ها را براي‌ بحث‌، مشاجره‌ و طرح‌ و برنامه‌ريزي‌ و با يكديگر ملاقات‌ مي‌كردند.

                در سال‌ 1948 ناسيوناليست‌هاي‌ افريكانر با عقايد برتري‌ نژاد پرستانه‌شان ‌قدرت‌ گرفتند. اغلب‌ با قوانين‌ تند و خشن‌ اكثريت‌ آناني‌ را كه‌ از نژاد سفيد نيستند راجدا ساخته‌ و تحت‌ انقياد خود در مي‌آورند: نقل‌ مكان‌هاي‌ اجباري‌ تحت‌ عنوان‌قانون‌ اراضي‌ گروهي‌؛[17] منع‌ عبور و مرور و جداسازي‌ خانواده‌ها تحت‌ عنوان‌ قانون‌ اراضي‌ بوميان‌؛[18] كه‌ در آن‌ شغل‌هاي‌ تخصصي‌ به‌ سفيدپوستان‌ اختصاص‌ يافته‌، و آموزش‌ ابتدايي‌ تحميلي‌ «بانتو»؛ و «بانتو»ي‌ چهار پنجم‌ جمعيت‌ ـ جداسازي‌ نيروي‌ كار ضروري‌ ـ و عاقبت‌ فرستادن‌ آن‌ها به‌ «بانتوستان‌» سرزميني‌ كه‌ سيزده‌ درصد خاك‌ آفريقاي‌جنوبي‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. ماندلا آن‌ را به‌عنوان‌ برنامه‌ وحشتناك‌ اخراج‌ جمعي‌، آزار سياسي‌ و ترور پليسي‌ تشريح‌ كرد.

                بدين‌ ترتيب‌ با آموزشي‌ سخت‌، اقليت‌ سفيدپوست‌ اين‌ كشور پليسي‌ و نظامي‌ در نظر دارد كه‌ قدرت‌، ثروت‌ و برتري‌ را نگهدارد.

                اتحاد جوان‌ برنامه‌ عملي‌، مخصوصاً عدم‌ خشونت‌ كه‌ ملهم‌ از مبارزه‌ سال‌1952 مي‌باشد را تهيه‌ كرد. ماندلا داوطلبانه‌ براي‌ ارتباط‌ با ماولوي‌ كاچالبا[19] كه‌ پدرش‌ از گاندي‌ بخاطر معرفي‌ مبارزه‌ منفي‌ در سال‌ 1907 در آفريقاي‌ جنوبي‌حمايت‌ كرده‌ بود انتخاب‌ گرديد. در اعتراض‌ مردان‌ و زنان‌ سراسر كشور ـ آفريقايي‌، هندي‌ و تعدادي‌ از سفيدپوستان‌ ـ عليه‌ انتخاب‌ قوانين‌ ناعادلانه‌ي‌ زندان‌، مبارزه‌ با قوانين‌ عبور و مرور و مقررات‌ منع‌ رنگين‌پوستان‌ را خواستار شدند. و كلاً، 8500 نفر بخاطر شدت‌ استثنايي‌ قانون‌ كه‌ نهايتاً حركت‌ اعتراض‌آميز آنان‌ را متوقف‌ ساختند به ‌زندان‌ رفتند.

                ماندلا يكي‌ از آن‌ بيست‌ نفر رهبراني‌ بود كه‌ بخاطر سازماندهي‌ مبارزه‌ محكوم‌ گرديد. قاضي‌ دادگاه‌ آنان‌ را به‌ اتهام‌ فعاليت‌ «كمونيسم‌ قانوني‌»[20] به‌ 9 ماه‌ حبس‌ تعليقي‌ محكوم‌ ساخت‌. «بطوريكه‌ عموماً استنباط‌ مي‌گرديد با كمونيسم‌ارتباطي‌ نداشت‌». و او اتهام‌ اينكه‌ آنان‌ مدام‌ هوادارانشان‌ را راهنمايي‌ و نصيحت‌مي‌كردند كه‌ در جريان‌ «مبارزه‌اي‌ صلح‌آميز و به‌ دور از تشنج‌ و درگيري‌» شركت‌ داشته ‌باشند را پذيرفت‌. مع‌هذا، حكومت‌ اقدام‌ به‌ دستگيري‌ يكي‌ پس‌از ديگري‌ رهبران‌ مبارزه‌ را نمود و عمليات‌ خود را با عنوان‌ «سركوب‌ كمونيسم‌»[21] سازمان‌ مي‌داد. در آن‌ سال‌هايي‌ كه‌ توان‌ كنگره‌ ملي‌ آفريقا براي‌ پايداري‌ و مقاومت‌ دربوته‌ آزمايش‌ قرار مي‌گرفت‌؛ با وجود اين‌ روش‌هاي‌ جديد مبارزه‌ مي‌بايست‌ ابداع‌مي‌گرديد؛ از اين‌ رو مبارزه‌ هرگز از بين‌ نمي‌رود. مدت‌ كمي‌ بعداز آنكه‌ به‌ مقام‌ مهم‌رياست‌ كنگره‌ ترانسوال‌ انتخاب‌ گرديد، او را از رسيدگي‌ براجتماعات‌ محدود به ‌ژوهانسبورگ‌ ممانعت‌ نمودند. يك‌ سال‌ بعد به‌ او دستور داده‌ شد كه‌ از سازماندهي‌ افراد وابسته‌ به‌ آن‌ كناره‌گيري‌ كند. فرياد مردمي‌اش‌ ممكن‌ است‌ خاموش‌ گردد، اما او در پشت ‌صحنه‌ به‌ مبارزه‌اش‌ ادامه‌ مي‌داد.

                در اين‌ اثناء، والتر سي‌سولو، كه‌ او را بعنوان‌ وكيل‌ معرفي‌ كرده‌ بود او را تشويق‌ كرد تا با همكاري‌ و شراكت‌ با اوليور تامبو، كه‌ از تدريس‌ دست‌ كشيده‌ بود، كار وكالت‌ را نزديك‌ دادگاه‌ شروع‌ نمايند، در برابر دستورات‌ رسمي‌ براي‌ انتقال‌ شركتشان‌ به‌ يك‌ شهر ديگر مقاومت‌ مي‌كنند. افراد مظلوم‌ و قرباني‌ حكومت‌ به‌ دفترشان‌ حمله‌ور گرديدند: نمايندگان‌ِ دهقاناني‌ كه‌ زمين‌ را براي‌ كشت‌ تصرف‌ كرده‌ بودند بيرون‌ گرديدند؛ شوهران‌ و زناني‌ كه‌ زندگي‌ كردنشان‌ با هم‌ «غيرقانوني‌» بود. هر موضوعي‌ در دادگاه‌ به‌ زندان‌ منتهي ‌مي‌شود، كه‌ نشان‌ از سبعيت‌ و وحشيگري‌ آپارتايد را مي‌داد: «تمامي‌ زندگي‌ يك‌ شخص‌ متفكر آفريقايي‌»، ماندلا در دادگاه‌ 1962 «مي‌گويد او را به‌ برخورد بين‌ وجدانش‌ از يك ‌طرف‌ و قانون‌ از طرف‌ ديگر... قانوني‌ كه‌ به‌ نظرمان‌ غيراخلاقي‌، غيرعادلانه‌ و غيرقابل ‌تحمل‌ است‌ سوق مي‌دهد... ما بايستي‌ عليه‌ آن‌ اعتراض‌ نماييم‌، ما بايستي‌ با آن‌ مخالفت ‌نماييم‌، ما بايستي‌ كوشش‌ كنيم‌ تا آن‌ را تغيير بدهيم‌.»

                او اكنون‌ خود را از نظر شغلي‌ در خطر مي‌ديد: جامعه‌ حقوقي‌ ترانسوال‌ به‌ دادگاه ‌عالي‌ عرض‌ حالي‌ ارائه‌ داد كه‌ او را از طومار محكومين‌ جريان‌ مبارزه‌ منفي‌ حذف‌ گرداند. اما دادگاه‌ محكوميتش‌ را تأييد نمود: چيز غيرآبرومندانه‌اي‌ وجود ندارد، نتايج‌ بيان‌ گرديد، بنا به‌ نظرات‌ مشاور حقوقي‌ او و افرادش‌ در مبارزه‌اي‌ كه‌ براي‌ حقوق بشر بود ولو آنكه‌ فعاليت‌هايش‌ قوانين‌ را نقص‌ نمايند را شركت‌ داشت‌.

                ماندلا چند سال‌ پيشتر ازدواج‌ كرده‌ بود و با همسرش‌ اِولين‌ نتوكو[22] و سه‌ بچه‌اش‌ تمبي‌،[23] ماكگاتهوو،[24] پوملا[25] در خانه‌ كوچك‌ يك‌ مجموعه‌ در اورلاندو، نزديك‌ والتر والبرتنياسيسولو[26] زندگي‌ مي‌كرد. در اواسط‌ دهه‌ پنجاه‌ پيوند ازدواجشان‌ گسيخته‌ شد. او تنها به‌ زندگي ‌در خانه‌اش‌ ادامه‌ مي‌داد، روي‌ تعدادي‌ از مقالات‌، كه‌ شامل‌ تمامي‌ طرح‌هاي‌ كنگره‌ خلق‌ بود[27] و روي‌ روش‌هايي‌ كار مي‌كرد كه‌ براي‌ تقويت‌ كنگره‌هاي‌ آفريقا در سطح‌ بنيادهاي‌اساسي‌ كار بود.

                در كنگره‌ تاريخي‌ خلق‌ در بيست‌ و ششم‌ ژوئن1955 كيپ‌تاون‌، بيرون‌ از ژوهانسبورگ‌، مغز برجسته‌ آكادميك‌ آن‌، پروفسور ز.ك‌. ماتهوز[28] بود. از حضور بسياري‌ از رهبران‌ براساس‌ دستور احكام‌ ممنوعيت‌ ممانعت‌ به‌ عمل‌ آمد ـمابين‌ آن‌ها افراد شاخص‌ كنگره‌ خلق‌ آفريقا، البرت‌ لوتوني‌ رئيس‌، واستر سي‌سولومنشي‌، و ماندلا بودند؛ اما 3000 نفر از كليه‌ نژادهاي‌ شركت‌ كننده‌ منشور آزادي[29] كه‌ آينده‌ آفريقاي‌ جنوبي‌ را بيان‌ مي‌داشت‌ ـ كه‌ با اين‌ عبارت‌ شروع‌ مي‌شود: «آفريقاي‌جنوبي‌ به‌ تمامي‌ آن‌هايي‌ كه‌ در آن‌ زندگي‌ مي‌كنند تعلق‌ دارد را پذيرفتند.» [30]

 اين‌ منشور خط‌مشي‌ كنگره‌ وحدت[31] كه‌ در آن‌ كنگره‌ ملي‌ آفريقا با كنگره‌ هنديان‌ آفريقاي‌ جنوبي‌،[32] كنگره‌ رنگين‌ بوستان‌،[33] كنگره‌ اتحاديه‌ي‌ تجاري[34] و كنگره‌ دموكرات‌هاي[35] سفيدپوست‌ متحد گرديد.

                ماندلا در دسامبر 1956 يكي‌ از 156 نفر مردان‌ و زنان‌ از كليه‌ نژادهايي‌ بود كه ‌به‌ اتهام‌ خيانت‌ دستگير شدند. بسياري‌ از آنان‌ رهبراني‌ مانند لوتولي‌ و ماتوزِ، تامبو و سي‌سولو بودند، اما تعدادي‌ از آنان‌ هم‌ در رده‌هاي‌ پايين‌تر از سازماندهندگان‌ كنگره‌ خلق‌آفريقا بودند. اصل‌ موضوع‌، آنطوريكه‌ دولت‌ توضيح‌ داد، به‌ تصور اينكه‌ آنان‌ در حركت‌آزاديخواهانه‌هاي‌ كه‌ جزيي‌ از مبارزه‌ كمونيسم‌ بين‌المللي‌ بوده‌ و به‌وسيله‌ اغتشاش‌ سعي‌ در سرنگوني‌ حكومت‌ را داشته‌، هم‌پيمان‌ شدند. چهار سال‌ و نيم‌ صرف‌ اثبات‌ اين ‌موضوع‌ گرديد كه‌: منشور آزادي‌ و برنامه‌ مبارزه‌ 1949 اتحاد جوان[36]‌ اسناد كليدي‌ بودند.

                دادرسي‌ مقدماتي‌ در دريل‌ هال[37] ژوهانسبورگ‌ گشايش‌ يافت‌. اوليور تامبو از آن‌ تعداد افرادي‌ بود كه‌ در دوره‌هاي ‌نخست‌ آزاد گرديد؛ ماندلا براي‌ محاكمه‌ باقي‌ ماند و، در تعطيلات‌ آخر هفته‌ و تعطيلات‌ موقتي‌، محاكمه‌اش‌ ادامه‌ يافت‌.

در ضمن‌ وقفه‌ بين‌ محاكمه‌ بود كه‌ او با ويني‌ مادي‌كي‌زلا[38] ملاقات‌ كرد.

 

 

 

 

 

 

 

[1] . Nomawethu Mbere

[2] . Shaubury High School

[3] . Net Ball

[4] . Umtata

[5] . Dr - nthato Motlana

[6] . Baeagwanath Hospital

[7] . Dr. Motlana

[8]. بيماري‌ Pellagra: بيماري‌ كمبود ويتامين‌هاي‌ B مي‌باشد كه‌ با خارش‌ بر روي‌ پوست‌مشخص‌ مي‌شود و اغلب‌ به‌ ديوانگي‌ ختم‌ مي‌گردد. (م‌)

[9] . Nelson Rolihlahla Mandela

[10] . Tembu

[11] . Fort Hare

[12] . walter sisolo

[13] . st.peter

[14] . The community of the Resurrection

[15] . Fatler Trevor Huddleston

[16] . Peter Mda

[17] . The Group Area Act

[18] . Tle urban Areas Act

[19] . Mau Lvi Cachabia

[20] . Statutory communism

[21] . Suppression of communism

[22] . Evelyn Ntoko

[23] . Thembi

[24] . Makgatho

[25] . Pumla

[26] . Alber Tina sisulu

[27] . The congress of the people

[28] . Orefessoi - z.k - Matthews

[29] . Freedam chapter

[30]. به‌ ضميمه‌ مراجعه‌ شود.

[31] . congress Alliance

[32] . SAIndian Congress

[33] . Coloured peoples congress

[34] . Congress of Trade Vnions

[35] . congcess of Democrats

[36] . Youth leagve

[37] . Drill Hall

[38] . Madikzela

 

Hossein Yousefi  -حسین یوسفی

 

 

ز کتاب  "پاره ای از روح من با او رفت" زندگی وینی ماندلا 

ترجمه ی حسین یوسفی 

بخش اول : http://tabriz-emrooz.ir/5257

بخش دوم: http://tabriz-emrooz.ir/5321

بخش سوم : http://tabriz-emrooz.ir/5724

بخش چهارم: http://tabriz-emrooz.ir/55791

بخش پنجم: : http://tabriz-emrooz.ir/55890

بخش ششم:  : http://tabriz-emrooz.ir/6055

بخش هفتم:  :http://tabriz-emrooz.ir/6737

بخش هشتم:  http://tabriz-emrooz.ir/8258 

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت