23 بهمن 1403
هارولد راس در سال ۱۸۹۲ در اسپن، کلرادو به دنیا آمد و در نوجوانی به عنوان گزارشگر در غرب آمریکا کار کرد. هنگامی که ایالات متحده وارد جنگ جهانی اول شد، راس به ارتش پیوست. او به جنوب فرانسه فرستاده شد، جایی که به سرعت از واحد نظامی خود فرار کرد و به پاریس رفت، در حالی که ماشین تحریر قابل حملش را با خود حمل میکرد. او به روزنامه جدید سربازان، Stars and Stripes، پیوست که آنقدر برای استخدام افراد آموزشدیده مستأصل بود که راس را بدون هیچ سؤالی استخدام کرد، حتی با وجود اینکه این روزنامه یک نهاد رسمی ارتش بود. در پاریس، راس با چندین نویسنده آشنا شد، از جمله جین گرانت، که اولین زنی بود که به عنوان گزارشگر خبری در نیویورک تایمز کار میکرد. او در نهایت اولین همسر از سه همسر راس شد. پس از آتشبس، راس به نیویورک سیتی رفت و دیگر هرگز آنجا را ترک نکرد. در آنجا، او با دیگر نویسندگان ملاقات کرد و به زودی به گروهی از منتقدان، نمایشنامهنویسان و طنزپردازان پیوست که در میز گرد هتل آلگونکوئین در خیابان ۴۴ غربی منهتن جمع میشدند. در طول ناهارهای طولانی و پر از نوشیدنی، راس با برخی از درخشانترین چهرههای ادبی نیویورک معاشرت و شوخی میکرد. میز گرد همچنین یک بازی پوکر سیار را به وجود آورد که شامل راس و حامی مالی آیندهاش، رائول فلیشمن، از خانواده مشهور تولیدکننده مخمر، میشد. در اواسط دهه ۱۹۲۰، راس تصمیم گرفت یک مجله هفتگی شهری راهاندازی کند. او میدید که صنعت مجلهها در حال رونق است، اما قصد نداشت از چیزی که قبلاً وجود داشت تقلید کند. او میخواست مجلهای منتشر کند که مستقیماً با او و دوستانش صحبت کند—شهرنشینان جوانی که زمانهایی را در اروپا گذرانده بودند و از کلیشهها و ویژگیهای قابل پیشبینی موجود در اکثر نشریات آمریکایی خسته شده بودند. اما اول، راس باید یک طرح تجاری ارائه میداد.
تبریز امروز:
هنگامی که برای کتابم با عنوان "پوشش آمریکا" در مورد تاریخ روزنامهنگاری ایالات متحده تحقیق میکردم، داستان شکلگیری این مجله و بنیانگذار آن، هارولد راس، برایم جذاب شد.
در دنیایی پر از شخصیتهای عجیب و غریب، راس به خوبی جای میگرفت. او هرگز دبیرستان را تمام نکرده بود. با لبخندی که فاصله بین دندانهایش مشخص بود و موهایی ژولیده، او چندین بار طلاق گرفته بود و از زخم معده رنج میبرد. اما راس تمام عمر بزرگسالی خود را وقف یک هدف کرد: مجله نیویورکر.
هارولد راس در سال ۱۸۹۲ در اسپن، کلرادو به دنیا آمد و در نوجوانی به عنوان گزارشگر در غرب آمریکا کار کرد. هنگامی که ایالات متحده وارد جنگ جهانی اول شد، راس به ارتش پیوست. او به جنوب فرانسه فرستاده شد، جایی که به سرعت از واحد نظامی خود فرار کرد و به پاریس رفت، در حالی که ماشین تحریر قابل حملش را با خود حمل میکرد. او به روزنامه جدید سربازان، Stars and Stripes، پیوست که آنقدر برای استخدام افراد آموزشدیده مستأصل بود که راس را بدون هیچ سؤالی استخدام کرد، حتی با وجود اینکه این روزنامه یک نهاد رسمی ارتش بود.
در پاریس، راس با چندین نویسنده آشنا شد، از جمله جین گرانت، که اولین زنی بود که به عنوان گزارشگر خبری در نیویورک تایمز کار میکرد. او در نهایت اولین همسر از سه همسر راس شد.
پس از آتشبس، راس به نیویورک سیتی رفت و دیگر هرگز آنجا را ترک نکرد. در آنجا، او با دیگر نویسندگان ملاقات کرد و به زودی به گروهی از منتقدان، نمایشنامهنویسان و طنزپردازان پیوست که در میز گرد هتل آلگونکوئین در خیابان ۴۴ غربی منهتن جمع میشدند.
در طول ناهارهای طولانی و پر از نوشیدنی، راس با برخی از درخشانترین چهرههای ادبی نیویورک معاشرت و شوخی میکرد. میز گرد همچنین یک بازی پوکر سیار را به وجود آورد که شامل راس و حامی مالی آیندهاش، رائول فلیشمن، از خانواده مشهور تولیدکننده مخمر، میشد.
در اواسط دهه ۱۹۲۰، راس تصمیم گرفت یک مجله هفتگی شهری راهاندازی کند. او میدید که صنعت مجلهها در حال رونق است، اما قصد نداشت از چیزی که قبلاً وجود داشت تقلید کند. او میخواست مجلهای منتشر کند که مستقیماً با او و دوستانش صحبت کند—شهرنشینان جوانی که زمانهایی را در اروپا گذرانده بودند و از کلیشهها و ویژگیهای قابل پیشبینی موجود در اکثر نشریات آمریکایی خسته شده بودند.
اما اول، راس باید یک طرح تجاری ارائه میداد.
در پاییز ۱۹۲۴، راس با استفاده از دفتری متعلق به خانواده فلیشمن در خیابان ۴۵ غربی شماره ۲۵، کار بر روی طرح اولیه مجلهاش را آغاز کرد:
"نیویورکر بازتابی از زندگی شهری در قالب کلمات و تصاویر خواهد بود. این مجله انسانی خواهد بود. لحن کلی آن شاد، طنزآمیز و طعنهآمیز است، اما بیش از یک دلقک خواهد بود. این مجله آنچه معمولاً رادیکال یا روشنفکرانه نامیده میشود، نخواهد بود. آنچه معمولاً پیچیده نامیده میشود، خواهد بود، زیرا درجه معقولی از روشنگری را در خوانندگانش فرض میکند. این مجله از حرفهای پوچ بیزار است."
او به طور مشهور اضافه کرد: "این مجله برای پیرزنهای دوبوک ویرایش نمیشود."
هارولد راس
به عبارت دیگر، نیویورکر قرار نبود به چرخه اخبار واکنش نشان دهد یا به آمریکای متوسط تن دهد. تنها معیار راس این بود که آیا یک داستان جالب است یا نه—با این که خود راس داور چیزی بود که جالب به حساب میآمد. او همه چیز را روی این ایده بلندپروازانه شرط بسته بود که افراد کافی وجود دارند که علایق او را به اشتراک میگذارند—یا میتوانند کشف کنند که به آن علاقه دارند—تا از یک مجله هفتگی براق، بیپروا و طنز حمایت کنند.
راس تقریباً شکست خورد. روی جلد اولین شماره نیویورکر، با تاریخ ۲۱ فوریه ۱۹۲۵، هیچ پرترهای از قدرتمندان یا تاجران، هیچ عنوانی و هیچ پیشنهاد فریبندهای وجود نداشت. در عوض، روی جلد آن یک آبرنگ از دوست هنرمند راس، ریا ایروین، به چشم میخورد که مردی شیکپوش را نشان میداد که با دقت از طریق یک تکچشم به یک پروانه نگاه میکرد. این تصویر، که به نام یوستیس تیلی معروف شد، به نماد غیررسمی مجله تبدیل شد.
در داخل آن شماره اول، خوانندگان با مجموعهای از جوکها و شعرهای کوتاه روبرو میشدند. یک پروفایل، نقد نمایشها و کتابها، مقدار زیادی شایعه و چند تبلیغ نیز وجود داشت. این شماره چندان چشمگیر نبود و احساس میشد که به سرعت جمعآوری شده است. در ابتدا، مجله با مشکل مواجه شد. زمانی که نیویورکر تنها چند ماه از عمرش میگذشت، راس تقریباً یک شب در یک بازی پوکر مستانه در خانه هربرت بیارد سووپ، برنده جایزه پولیتزر و از اعضای ثابت میز گرد، آن را به طور کامل از دست داد. راس تا ظهر روز بعد به خانه نرسید، و وقتی بیدار شد، همسرش متوجه شد که در جیبهایش رسیدهای به مبلغ نزدیک به ۳۰٬۰۰۰ دلار وجود دارد.
فلیشمن، که در بازی کارت حضور داشت اما در ساعت معقولی آنجا را ترک کرده بود، خشمگین بود. به هر حال، راس توانست فلیشمن را متقاعد کند که بخشی از بدهیهایش را پرداخت کند و به راس اجازه دهد بقیه را با کار کردن جبران کند. درست به موقع، نیویورکر شروع به جذب خوانندگان بیشتر کرد، و تبلیغکنندگان بیشتری نیز به دنبال آن آمدند. راس در نهایت با فرشته نجات مالیاش تسویه حساب کرد.
بخش بزرگی از موفقیت مجله به نبوغ راس در شناسایی استعدادها و تشویق آنها برای پرورش صدای منحصر به فرد خودشان برمیگشت. یکی از کشفهای کلیدی اولیه راس، کاترین اس. آنجل بود، که به عنوان اولین ویراستار داستانهای مجله و منبعی قابل اعتماد از عقل سلیم تبدیل شد. در سال ۱۹۲۶، راس جیمز تاربر و ای.بی. وایت را به تیم اضافه کرد، و آنها وظایف مختلفی را انجام میدادند: نوشتن "مقالات طنزآمیز"، کاریکاتور کشیدن، نوشتن زیرنویس برای طراحیهای دیگران، گزارشهای "صحبت از شهر" و ارائه تفسیر.
همانطور که نیویورکر جایگاه خود را پیدا میکرد، نویسندگان و ویراستاران شروع به تکمیل برخی از ویژگیهای متمایز آن کردند: پروفایلهای عمیق، که ایدهآلش این بود که درباره کسی نوشته شود که لزوماً در اخبار نبود اما سزاوار شناخته شدن بیشتر بود؛ روایتهای غیرداستانی طولانی و با تحقیق عمیق؛ داستانهای کوتاه و شعر؛ و البته کاریکاتورهای تککادر و طرحهای طنز.
راس، که بسیار کنجکاو و وسواسگونه در مورد مسائل دستوری بود، هر کاری میکرد تا از دقت مطمئن شود. نویسندگان پیشنویسهای خود را از راس پس میگرفتند که پر از سؤالاتی بود که با مداد نوشته شده بود و خواستار تاریخها، منابع و بررسی بیپایان واقعیتها بود. یکی از سؤالات معروف راس این بود: "او کیست؟"
در طول دهه ۱۹۳۰، زمانی که کشور در حال تحمل رکود اقتصادی بیامان بود، نیویورکر گاهی به خاطر نادیده گرفتن بیخیالانه جدیت مشکلات کشور مورد انتقاد قرار میگرفت. در صفحات نیویورکر، زندگی تقریباً همیشه سرگرمکننده، جذاب و لذتبخش بود.
نیویورکر واقعاً در طول جنگ جهانی دوم، هم از نظر مالی و هم از نظر ویراستاری، به بلوغ رسید. این مجله در نهایت صدای خود را پیدا کرد—صدایی که کنجکاو، بینالمللی، جستجوگر و در نهایت کاملاً جدی بود.
راس همچنین نویسندگان بیشتری را کشف کرد، مانند ای.جی. لیبلینگ، مالی پانتر-داونز و جان هرسی، که از مجله تایم هنری لوث به نیویورکر آورده شد. آنها با هم برخی از بهترین نوشتههای جنگ را تولید کردند، بهویژه گزارش تاریخی هرسی درباره استفاده از اولین بمب اتمی در جنگ.
در طول یک قرن گذشته، نیویورکر تأثیر عمیقی بر روزنامهنگاری آمریکا داشته است.
از یک سو، راس شرایطی را ایجاد کرد که صداهای متمایز شنیده شوند. از سوی دیگر، نیویورکر تشویق و فضایی را فراهم کرد تا مرجعیت غیرآکادمیک شکوفا شود؛ جایی که همه آن آماتورهای جدی میتوانستند درباره طومارهای دریای مرده، زمینشناسی، پزشکی یا جنگ هستهای بنویسند، بدون هیچ مدرکی جز توانایی خودشان برای مشاهده دقیق، تفکر روشن و نوشتن جملات خوب.
در نهایت، باید به راس اعتبار داد که دامنه روزنامهنگاری را فراتر از دستهبندیهای استاندارد جنایت و دادگاهها، سیاست و ورزش گسترش داد. در صفحات نیویورکر، خوانندگان تقریباً هرگز محتوایی را پیدا نمیکردند که در سایر روزنامهها و مجلات دیده باشند.
در عوض، خوانندگان نیویورکر ممکن بود تقریباً هر چیز دیگری پیدا کنند.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.