14 مرداد 1403

محمد سعید اردوبادی نویسنده ی عاشقانه ی تاریخ نهضت مشروطه ی تبریز ، دومانلی تبریز

پروفسور فاضل قارا اوغلو - برگردان به فارسی توفیق وحیدی آذر

فشار در اردوباد تصادفی نبود. محمد سعید برای فرار از آزار و اذیت مجبور شد در سال 1907 به جلفا نقل مکان کند. جلفا شهری پرجنب و جوش تر از اردوباد بود. از آنجایی که راه آهن جلفا به تبریز کشیده شد، رفت و آمد از جلفا به روسیه و اروپا افزایش یافت. ممد سعید اغلب از جلفا به تبریز می رفت و با پیشرفت نهضت انقلابی آشنا می شد و با ستارخان ملاقات می کرد و ادبیات انقلابی را به آنجا می برد. ادیب در کنار فعالیت های اجتماعی به خلاقیت هنری خود ادامه داد. محمد سعید اردوبادی به خاطر طنزهایش شهرت زیادی دارد. او در برخی از اشعار خود با شعر «گل و بولبول» مخالفت می کند، «همدم خیال»، «بهایی»، «ماسا»، «دیوانه»، «روحی ریحان» و .... با امضاهای مخفی چاپ شد. روح طنز در آثار او در این سالها حاکم بود، فروپاشی استبداد شرقی و انتقاد از بی حقوقی زنان از موضوعات اصلی بود. بخش مهمی از خلاقیت محمدسعید اردوبادی را ستون ها تشکیل می دهند. ادیب در ستون‌های خود در مجله ملانصرالدین به تعدادی از معضلات مهم اجتماعی زمان پرداخته، عقب‌ماندگی و جهل، ظلم و بی‌عدالتی و امپریالیسم بین‌المللی را بی‌رحمانه نقد کرده است. محمد سعید اردوبادی در جلفا چندین نمایشنامه نوشت. «باغی شاه یا تراژدی تهران» اولین نمایشنامه اردوبادی است. دومین درام منتشر شده او یک تراژدی 4 پرده ای به نام «آخرین روزهای اندالیس یا تسلیم اورنادا» است. این اثر در سال 1914 در چاپخانه برادران اروجوف در باکو در قالب کتاب منتشر شد و بازتاب وسیعی در فضای ادبی به همراه داشت.

تبریز امروز:

محمد سعید اردوبادی - مزار - قبرستان فخری - عکس توفیق وحیدی آذر

 محمد سعید اردوبادی در 24 مارس 1872 در اردوباد نخجوان به دنیا آمد. پدرش حاجی اقا فقیر بیگ و مادرش نانگیز خانم است. محمد سعید می گفت  که پدرش در نیاز مالی زندگی می کرد، به همین دلیل نام مستعار "فقیر" را انتخاب کرد.

 

محمد سعید اردوبادی تحصیلات اولیه خود را نزد آخوند شعربانی در محله ملاخانا فرا گرفت، سپس مدتی در مدرسه شاعر میرزا باخیشین و در سال 1890 در مدرسه با روش جدید "اولدوز" که توسط آموزگار بزرگ صیدقی در اردوباد افتتاح شد ، تحصیل خود را ادامه داد. در این مدرسه، محمد سعید از معلم خود اطلاعاتی در مورد علم و همچنین رویدادهای اجتماعی دریافت می کند، جهان بینی خود را توسعه می دهد و خلاقیت خود را از همان زمان آغاز می کند. به گفته زمان خود، آقای صیدقی که دارای اطلاعات گسترده و دانش عمیق بود، در تربیت اردوبادی با روحیه روشنگری نقش بسزایی داشت.

 

محمد سعید اردوبادی اشعار خود را به زبان مادری خود با نام مستعار «سعید اردوبادی»  سروده است. او کار ادبی خود را از 14 سالگی آغاز کرد. معلمانش تمایل و اشتیاق او را به شعر و خلاقیت تقویت کردند. او در این باره در خاطراتش می نویسد: «اصلاً علاقه ای به شعر گفتن و نویسنده بودن نداشتم. یک زمانی مادرم هم مانع شد. چون یادش بود که پدرم از هنر رنج می برد. اما مدرسه و شعر سرایی به من آموخت که طوری شعر بنویسم که خودم احساس نمی کنم». بعدها در خاطراتش می خوانیم: «وقتی اشعار من در روزنامه شرقی روس چاپ شد، رزایف صاحب کارخانه روزنامه شرقی و روزنامه اردوباد نیز را در کارخانه به من نشان داد و گفت: «خیلی خوشحالم که کسی هست که برای این روزنامه می نویسد. ». اما با وجود این موافقت کارخانه دار، عصر هنگام خروج از کار، سرکارگر به من نزدیک شد و از اخراج من خبر داد و گفت: فردا برو و حسابت را از اداره بگیر. به عبارت دیگر، ایده اردوبادی مبنی بر «انسانی زندگی کن، بگذار مردم از بردگی رهایی یابند» مورد قبول مدیریت قرار نگرفت. با این وجود سعید چاپ اشعار خود را در روزنامه شرقی روس برای خود موفقیت می داند و می نویسد که انگیزه بیشتری برای سرودن شعر دارد.

 

سعید جوان در این سالها علاقه زیادی به مطالعه نشان داد و به خلاقیت خود ادامه داد. پس از چاپ اشعار او در روزنامه شرقی روس، علاقه او به شعر و نویسندگی روز به روز بیشتر شد. در نتیجه در سال 1904 اثر «فراموشی» را نوشت. این اثر در ژانویه 1906 در تفلیس در چاپخانه «گیرات» منتشر شد.

 

در سال 1907 محمد سعید اردوبادی دومین کتاب خود را با عنوان «میهن و آزادی» در چاپخانه «گیرات» تفلیس منتشر کرد. شعرهای اینجا اگرچه از نظر اندیشه و مضمون ادامه ی «فراموشی» است، اما روح مدرنیته قوی تر احساس می شد. شاعر از محرومیت های مردم و میهن اندوهگین بود و به دنبال راه های برون رفت از این وضعیت بود. بر اساس نتیجه گیری وی، سعادت مردم، نجات میهن تنها در تلاش برای آزادی، تلاش مشترک در این راه، در علم و آموزش است. نویسنده در شعرهای «چند کلمه برای کشور ما»، «عهدنامه لاگمن» و اشعار دیگر، طبیعت زیبای سرزمین خود را توصیف می کند، از آرزوی بیگانگان برای مالکیت این سرزمین برای قرن ها، تحمیل ناعادلانه رنج بر مردم می نویسد. مردم مظلوم جهل را به مبارزه دعوت می کند و همه اینها وحدت مردم است و این احساس یقین را نشان می دهد که با آن از بین خواهد رفت این اشعار حکایت از تغییر  مرحله شعر محمد سعید اردوبادی دارد و موید این است که سرنوشت وطن به کنش خلاقانه او تبدیل شد. تصادفی نیست که خود نویسنده در خاطراتش اعتراف می کند که در این سال ها به ایده میهن پرستی دلبسته بود.

 

آری، اثر «وطن و حریت» با عشق به میهن نوشته شده است. در مورد دلبستگی نویسنده به «ناسیونالیسم، دسته سیاسی و مذهب» و بعداً ناپدید شدن آن، فکر می کنیم این اعتراف از موضع نادرستی تفسیر شده است. البته با اشاره به این دیدگاه های ادیب سعی کردند او را یک پان اسلامیست معرفی کنند. در واقع مسائل مربوط به جوادخان در «وطن و حریت» جلب توجه می کند. شخصیت قاضی گنجه جواد خان، عشق فراوان او به مردمش، سرزمین آذربایجان و نحوه فداکاری او با هیجان توصیف می شود. همسر جواد خان، خانم بیم خانم، در سخنرانی خود در جمع حاضران در مراسم تشییع جنازه گفت: «تاریخ کسانی را که برای آزادی کشور و مردم جنگیدند فراموش نمی کند. آزادی مرگ و زندگی مردم است. زندگی بدون آن، حفظ هویت ملی بدون آن غیرممکن است. این مسیر اجدادی است. بزرگان به ما توصیه می کنند که برای وطن بجنگیم...» این نیز یک واقعیت است که پژوهشگران ما شعری را که در «وطن و حریت» درباره جوادخان سروده شده بود به خاطر نداشتند و با برچسب پان اسلامیستی به این اثر، کار خود را تمام شده می دانستند. در واقع این شعر مضمون و روحیه ستیزه جویانه ای را در شعر آذربایجان به ارمغان آورد و جایگاه محمد سعید اردوبادی را به عنوان شاعری توانا تأیید کرد و تأثیر زیادی به او بخشید.

 

چرخشی که در کار محمد سعید اردوبادی رخ داد، تقویت رئالیسم، ظهور برجسته انگیزه‌های انتقادی و ترویج آشکار اندیشه‌های آزادی با بسط جهان‌بینی شاعر مرتبط بود. با افزایش پژواک این نوآوری، اقدامات علیه آن نیز افزایش یافت. 

فشار در اردوباد تصادفی نبود. محمد سعید برای فرار از آزار و اذیت مجبور شد در سال 1907 به جلفا نقل مکان کند. جلفا شهری پرجنب و جوش تر از اردوباد بود. از آنجایی که راه آهن جلفا به تبریز کشیده شد، رفت و آمد از جلفا به روسیه و اروپا افزایش یافت. ممد سعید اغلب از جلفا به تبریز می رفت و با پیشرفت نهضت انقلابی آشنا می شد و با ستارخان ملاقات می کرد و ادبیات انقلابی را به آنجا می برد. ادیب در کنار فعالیت های اجتماعی به خلاقیت هنری خود ادامه داد.

 

محمد سعید اردوبادی به خاطر  طنزهایش شهرت زیادی دارد. او در برخی از اشعار خود با شعر «گل و بولبول» مخالفت می کند، «همدم خیال»، «بهایی»، «ماسا»، «دیوانه»، «روحی ریحان» و .... با امضاهای مخفی چاپ شد. روح طنز در آثار او در این سالها حاکم بود، فروپاشی استبداد شرقی و انتقاد از بی حقوقی زنان از موضوعات اصلی بود.

 

بخش مهمی از خلاقیت محمدسعید اردوبادی را ستون ها تشکیل می دهند. ادیب در ستون‌های خود در مجله ملانصرالدین به تعدادی از معضلات مهم اجتماعی زمان پرداخته، عقب‌ماندگی و جهل، ظلم و بی‌عدالتی و امپریالیسم بین‌المللی را بی‌رحمانه نقد کرده است.

 

محمد سعید اردوبادی در جلفا چندین نمایشنامه  نوشت. «باغی شاه یا تراژدی تهران» اولین نمایشنامه اردوبادی است. دومین درام منتشر شده او یک تراژدی 4 پرده ای به نام «آخرین روزهای اندالیس یا تسلیم اورنادا» است. این اثر در سال 1914 در چاپخانه برادران اروجوف در باکو در قالب کتاب منتشر شد و بازتاب وسیعی در فضای ادبی به همراه داشت.

 

اردوبادی در جنگ جهانی اول نمایشنامه «تیمورلنگ و ایلدیریم بیازید» را نوشت. در این اثر نگرش تند هنرمند به جنگ های اشغالی به خوبی نمایان است. نویسنده در نمایشنامه در شخص دو فرمانروا - تیمورلنگ و بیازید - به جنگ‌سازان اعتراض کرد و در همین راستا خط عشق بین موسی پسر بی‌ازید و ظریفه دختر تیمورلنگ را برجسته کرد. او نوشت: آنها از جنگ متنفرند، عشق خالص و خالص را بیش از هر چیز دیگری ترجیح می دهند.

 

در دهه 1920 محمد سعید اردوبادی به همراه جلیل محمدقلی زاده در مجله "ملا نصرالدین" به کار ادامه داد و فعالانه در سایر رسانه ها شرکت کرد و موقعیت های منفی علیه جامعه و امپریالیسم بین المللی را به شدت مورد انتقاد قرار داد. علاوه بر همه اینها، محمد سعید به طور جدی برای نوشتن آثاری در موضوعات تاریخی آماده می شود، او مقالات زیادی را با روحیه میهن پرستی می نویسد.

 

از یادداشت‌ها و امضاهای دیگر موجود در آرشیو نویسنده، مشخص می‌شود که او می‌خواسته مراحل مهم تاریخ آذربایجان از کهن‌ترین دوران تا زندگی امروزی ما را در ژانرهای مختلف منعکس کند. به گفته این نویسنده بزرگ، زندگی مردم، روحیه مردم، مبارزه مردم باید در رمان تاریخی نشان داده شود و چهره هنری آن خلق شود. به نظر او نویسنده «... باید نشان دهد که مردمش در برابر مشکلات تسلیم نمی شوند و در عین حال این قوم ثابت قدم دلی سرشار از عطوفت، وجدان پاک و نجیب دارد».

 

محمد سعید اردوبادی در نوشتن رمان های تاریخی خود با مشکلات متعددی مواجه شد. مهم ترین آنها نبود آثار علمی کامل درباره تاریخ آذربایجان در آن سال ها بود. از آنجایی که در ادبیات آذربایجان نمونه‌ای برای دنبال کردن و استفاده در این ژانر وجود ندارد، لازم دید که به اصول نظری-زیبایی‌شناختی این ژانر فکر کند و نظر خود را بیان کند. ادیب به تاریخ تنها به مثابه مجموعه ای از رویدادهای گذشته نمی نگریست، بلکه به خاطر آینده به کار می برد و عبرت گرفتن از گذشته را مهم می دانست.

 

اولین رمان تاریخی محمد سعید اردوبادی « دومانلی تبریز » است. این رمان نهضت آزادی خواهی به رهبری ستارخان در آذربایجان در آغاز قرن بیستم و دهه مبارزه مردم علیه سلطنت قاجاریه ایران و سیاست استعماری کشورهای امپریالیستی خارجی پس از شکست آن را به تصویر می‌کشد. در رمانی که در سال‌های 1332 تا 1332 منتشر شد، این ایده آشکار می‌شود که نهضت آزادی‌بخش ملی که در ایران و از آذربایجان آغاز شد، از تضادهای داخلی کشور زاده شده و توسعه یافته است. در ایران رابطه ارباب و دهقان غیرقابل تحمل شده است، زوال نظام سلطنتی و سیاست استعماری دولت های امپریالیستی اوضاع مردم را تشدید می کند و کم کم خود به خود شروع به مبارزه می کند. این مبارزه کم کم شکلی سازمان یافته به خود می گیرد و به جنبش مردمی تبدیل می شود.

 

رمان «دومانلی تبریز» نیز مطالبی غنی برای کاوش در سبک خلاقانه و مهارت نویسنده ارائه می دهد. پس از ترجمه رمان به روسی، نامه‌های متعددی به آدرس نویسنده ارسال شد که نشان می‌دهد با علاقه خوانندگان آن را دریافت کردند.

 

آخرین رمان تاریخی ممد سعید اردوبادی «شمشیر و قلم» است. ادیب قبل از نوشتن این رمان، دوره ای را که قرار بود بنویسد به تفصیل مطالعه کرد، با نسخ خطی کهن آشنا شد، مقالاتی نوشت و منتشر کرد. این رمان بزرگ که از دو بخش تشکیل شده است، نشان دهنده علاقه نویسنده به دوره نظامی و بار بیان عشق عمیق به کار شاعر بود. او توانست مسیر خلاق شاعر قدرتمند را در پس زمینه رویدادهای پیچیده اجتماعی و سیاسی قرن دوازدهم روشن کند. هنر نظامی برای اردوبادی یک مکتب واقعی بود. او در مقاله خود «درباره ادبیات و نقد ما» نوشت: «نظامی وقتی می خواهد در مورد جنگ های منظم بنویسد، مانند یک متخصص نظامی، ابزار فتح و پیروزی را با مهارت زیاد تعریف می کند.

 

این رمان در مورد پیوند شمشیر و قلم، ذهن و قدرت صحبت می کند. از زبان نظامی می گویند: «...اسلحه افراد بدون دانش و اندیشه سیاسی پیروز نمی شود. قهرمانی نه تنها به سلاح، بلکه به دانش نیز نیاز دارد» یعنی سخنان نویسنده. این رمان نیز مانند رمان های تاریخی قبلی محمد سعید اردوبادی به روسی ترجمه شد و شهرت زیادی برای نویسنده خود به ارمغان آورد.

 

سلسله مقالات منتشر شده توسط این نویسنده که نقش مطبوعات را در رشد فرهنگی مردم در طول زندگی حرفه ای خود بسیار ارج می نهد ، تحت عنوان "از گذشته قهرمانانه مردم آذربایجان" از بهترین نمونه های روزنامه نگاری علمی اوست. . در مقاله «دولتمردان بزرگ» او درباره نقش سیاسی قیزیل ارسلان در تاریخ دولت آتابای و فعالیت های دیگر شخصیت های برجسته صحبت می کند. در آرشیو مؤلف درباره بابک، شاه اسماعیل، ستارخان و دیگران نوشته شده است. مقالاتی در مورد مقالات او درباره خطیب تبریزی، شمس الدین تبریزی، نظامی، فضولی، آقامسیح شیروانی، ویدادی، واقف، صیدقی، صابر و دیگر هنرمندان کلام منبع ارزشمندی در بررسی تاریخ ادبی ماست. خلاقیت محمد سعید اردوبادی باعث غنای فرهنگی و نقش مثبتی در توسعه آن داشت.

 

هنرمند چیره دستی که آثار بزرگی در زندگی مردم آذربایجان از خود به جای گذاشت، در اول ماه مه 1950 در باکو درگذشت و در فخری قبرستان به خاک سپرده شد.

 

روحش شاد.

پروفسور فاضل قارا اوغلو

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت