4 تیر 1402
وجود فاصله ميان شعار و عمل، از مختصات حتمي و قطعي دولتها در ايران است. اصلاحطلب و اصولگرا ندارد، هر دو سروته يک کرباسند. زمان انتخابات که ميشود، وعدههاي اميدآفرين ميدهند ولي هنگامي که به قدرت ميرسند، از عمل به وعدهها خبري نيست. شايد اينطور نباشد که نخواهند به وعده عمل کنند ولي با قطع نظر از دلايل، که شايد يکي از آنها غيرعملي بودن شعارها و وعدهها باشد، آنچه ديده ميشود خلف وعده است و زمين ماندن شعارها و انتظارات مردم.
تبریز امروز:
بسمالله الرحمن الرحيم
⬅️ در جريان اوج گيري قيام مردم ايران به رهبري امام خميني که به پيروزي انقلاب اسلامي منجر شد و بعد از پيروزي انقلاب، تعبیرات و اصطلاحاتي وارد ادبيات سياسي کشورمان شدند که يکي از آنها «طاغوت» يا «حکومت طاغوتي» بود.
حکومت طاغوتي، در مقابل حکومت مردمي و انقلابي ناشي از تعاليم اسلام مطرح ميشد. ويژگي اصلي «حکومت طاغوتي» جدا بودن حاکمان از مردم و بيگانه بودن حکمراني از منافع ملي و مصالح کشور بود. اين ويژگي را شهيد مظلوم آيتالله بهشتي با بکار بردن همان اصطلاح «طاغوتي» رايج در سالهاي اول بعد از پيروزي نظام جمهوري اسلامي به عنوان يک خطر که ممکن است نظام جمهوري اسلامي را تهديد کند مطرح کردند. جمله شهيد بهشتي اينست:
«من، صريحاً ميگويم در هر جامعهاي که زمامدارانش تشنگان قدرت باشند، در آن جامعه خود بخود طاغوت جاي خودش را به دست آورده است.»
آنچه در اين زمينه بسيار پراهميت است اينست که در شرايط پرتب و تاب سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب اسلامي کسي فکر نميکرد «طاغوت» که زير پاي مردم ايران دفن شده، بتواند بار ديگر سر برآورد و در حالي که نظام جمهوري اسلامي مستقر است، افراد طاغوتي و افکار طاغوتي بر مسند قدرت تکيه بزنند و حکمراني اسلامي رنگ طاغوتي به خود بگيرد. اين قدرت تفکر آيتالله بهشتي بود که برخلاف فضاي حاکم بر سالهاي پرالتهاب بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به خطر بازگشت طاغوت ميانديشيد و حتي درباره آن هشدار ميداد.
روشن است که «طاغوت» با قيافه و لباس مخصوص طاغوتي در دوران حاکميت ديني ظاهر نميشود ولي در اصل ظاهر شدن و فعال شدن و تلاش براي پيشبرد اهدافش ذرهاي ترديد نميکند. در نظام جمهوري اسلامي، خوي طاغوتي با قيافه مذهبي، تسبيح صددانه، پيشاني پينه بسته، گردن کج و زبان چرب و نرم ظاهر ميشود و اهداف خود را با اين قيافه بهتر دنبال و محقق ميکند. قيافه مذهبي و مردمي و بظاهر انقلابي، به منزله چراغي است که طاغوت با در دست داشتن آن، ميتواند اهداف خود را دقيقتر و راحتتر دنبال کند همانگونه که سنائي گفته:
چو علم آموختي از حرص، آنگه ترس کاندر شب
چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد کالا
فکر ميکنيد بهشتي را چرا در اولين سالهاي عمر نظام جمهوري اسلامي به شهادت رساندند؟
پاسخ اينست که چون ميدانستند او قدرت شناخت «دزدان با چراغ» را داشت و از اين اراده و عزم قاطع نيز برخوردار بود که در برابر تمام دزدان و راهزنان اعم از راهزنان عقيده و دزدان انواع کالاهاي مادي و معنوي بايستد. همين ايستادگي بود که دشمنان ملت ايران را به حذف بهشتي مصمم کرد و بعد از ترور شخصيت، او را در اوج مظلوميت به شهادت رساندند.
دشمنان، با حذف بهشتي جنايت بزرگي مرتکب شدند و خيانت بزرگي به ملت ايران کردند ولي در اين واقعيت نميتوان ترديد کرد که آنها تشخيص درستي از او داشتند و ميدانستند که اگر او را حذف نکنند نظام جمهوري اسلامي به اهداف خود ميرسد و مردم ايران همواره با عشق و علاقه قلبي از اين نظام حمايت خواهند کرد. اگر بهشتي ميماند، قوه قضائيه به درستي خانه عدالت بود. اگر بهشتي ميماند، مجلس خانه واقعي ملت بود. اگر بهشتي ميماند، مديريت قدرتمند و سالم و صالح بر کشور سايه ميافکند و حکمراني بر مبناي تعاليم اسلام اين کشور را به صلاح و سداد رهنمون ميشد.
برگرديم به جمله مهمي که درباره بازگشت طاغوت به جامعه ما از شهيد بهشتي نقل کردهايم. اگر معيار اين باشد که هر جامعهاي که زمامدارانش تشنگان قدرت باشند در آن جامعه، خود بخود طاغوت جاي خودش را باز کرده و به دست آورده، آيا ما اکنون در جامعه خودمان با طاغوت سر و کار نداريم؟ چه کسي ميتواند اين واقعيت را انکار کند که در ميان دولتمردان و حکمرانان ما تعداد زيادي تشنه قدرت وجود دارند؟ اينهمه جنگ قدرت که در ميان حکمرانان جريان دارد، اگر نشانه روشن تشنگي قدرت نيست، پس چيست؟ بنابراين، ما اکنون به جاي يک طاغوت، چند طاغوت داريم که براي تصاحب قدرت به جان همديگر ميافتند و آن دسته از قدرت طلبان که پيروز ميشوند و به قدرت ميرسند، براي سير کردن اشتهاي قدرت خود به جان مردم ميافتند. اينکه ميبينيم به قدرت رسيدگانمان، اسير القاب و درود و تعريف و تمجيد هستند و از انتقاد بشدت هراس دارند، نشانه وجود همين روحيه طاغوتي در آنهاست. شهيد بهشتي ميگفت: «اگر آدم اسير درود شد، مشرک شده است. اين، شرک است. اين، يک نوع دنياپرستي است. ما بايد در راه خدا باشيم ولو مرگ بر ما بگويند. مرگ بر بهشتي من را ناراحت نکند که بهشتي هستم و درود بر بهشتي من را خوشحال نکند.»
وجود فاصله ميان شعار و عمل، از مختصات حتمي و قطعي دولتها در ايران است. اصلاحطلب و اصولگرا ندارد، هر دو سروته يک کرباسند. زمان انتخابات که ميشود، وعدههاي اميدآفرين ميدهند ولي هنگامي که به قدرت ميرسند، از عمل به وعدهها خبري نيست. شايد اينطور نباشد که نخواهند به وعده عمل کنند ولي با قطع نظر از دلايل، که شايد يکي از آنها غيرعملي بودن شعارها و وعدهها باشد، آنچه ديده ميشود خلف وعده است و زمين ماندن شعارها و انتظارات مردم.
يکي از ويژگيهاي شهيد مظلوم آيتالله بهشتي اين بود که از وعده دادنهاي غيرقابل انجام پرهيز ميکرد و بشدت با شعار زدگي مخالف بود. در اولين سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وقتي به مناسبت تبيين وظايف حزب جمهوري اسلامي که آيتالله بهشتي دبيرکل آن بود پرسيدم براي آينده مديريتي کشور چه برنامهاي داريد؟ ايشان پاسخ داد: تلاش ميکنيم سالي 200 کادر ورزيده تحويل جامعه بدهيم ولي قبل از آنکه چنين کاري را انجام بدهيم وعدهاش را نميدهيم و شعاري برخورد نميکنيم. جالب است که در همان سال اول، بيش از تعدادي که گفته بود مدير تحويل جامعه داد بطوري که تا دو دهه همين افراد توانستند در عرصههاي مختلف، اهداف نظام جمهوري اسلامي را به پيش ببرند و خدمات ماندگاري به مردم ارائه دهند. جهاد سازندگي يکي از نمونههاست که ريشه در حزب جمهوري اسلامي دارد و کار خود را از يک اطاق کوچک با تعدادي نيروي بااخلاص و پرشور آغاز کرد. اگر جمعي از نيروهاي تربيت شده در حزب جمهوري اسلامي در فاجعه انفجار دفتر مرکزي اين حزب در هفتم تير 1360 به همراه خود آيتالله بهشتي به شهادت نرسيده بودند، تعداد کادرهاي ورزيده مديريتي مورد نظر اين مرد بزرگ بيش از اينها بود.
اينها همه از برکات تفکر عميق آيتالله بهشتي در زمينه پرهيز از شعار زدگي و تکيه دائمي بر عمل محوري بود. او در اين زمينه ميگفت:
«چرا نميخواهيم لمس کنيم که دعوت به خير در اسلام شايد 10 درصد هم به زبان نبوده و شايد بيش از 90 درصدش به عمل بود؟»
ريشه اين نوع تفکر را بايد در نگاه شهيد مظلوم آيتالله بهشتي به همهجانبه نگري عميقي جستجو کرد که نسبت به حکمراني با توجه به جايگاه انسان در دايره خلقت داشت. او انسان را موجودي تکبعدي نميدانست. از نظر او هيچ انساني ايستا نبود و همواره از او ميشنيديم که ميگفت «انسان موجودي است شدني». بايد به او فرصت داد و برنامه و امکانات بايد در اختيارش قرار داد و سپس از او خواست نقش مورد انتظار را برعهده بگيرد و به موجودي مؤثر در جامعه تبديل شود.
بايد اعتراف کنيم که نهتنها نتوانستيم بهشتي را از ترور دشمنان و بدخواهان حفظ کنيم، بلکه حتي نتوانستيم ميراث گرانبهاي بهشتي، که نگاه عميق او به انسان و حکمراني در پرتو تعاليم اسلام است، را ترويج و به نسلهاي بعد منتقل کنيم. ما ميخواهيم با تمسک به ظواهر دين و تشکيل مهماني 10کيلومتري در خيابانهاي تهران با هزينه بيتالمال و با ترويج مداحيهاي خالي از محتواي واقعي به افکار عمومي بقبولانيم که مردم به دين گرايش دارند. اينها را اگر لازم و مفيد باشند خود مردم هم ميتوانند انجام بدهند و نيازي به صرف آنهمه وقت و نيرو و امکانات دولتي و حکومتي و تبليغات ندارند. همه ميفهمند که اين تلاش ريشه در احساس نياز حکمرانان به تبليغات و توسل به شعار دارد و هدفش جبران کمبود اعتبار و اعتماد از اين طريق است. همان مردم که با اين ظاهر سازيها آشنا هستند، بر اين واقعيت نيز واقفند که انسان، موجودي است با ابعاد مادي و معنوي که فقط با جمع شدن اين دو خصلت در او ميتواند به کمال برسد و حکمراني هم بدون رعايت اين مجموعه نميتواند موفق باشد. اين، کلام آيتالله بهشتي است که ميگفت:
«انسان، آميزهايست از تمنيات مادي و آرمانهاي متعالي که بايد با يکديگر حرکت کنند و حرکت بيافرينند و اشباع و ارضاء شوند. قوانين و مقررات و مراسم و آئين و بينش ما همينگونه بايد همهسونگر باشد».
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.