19 مرداد 1401
هوشنگ ابتهاج شعر خود را سرود و همچون تندیسی عظیم بر زمین نهاد و رفت ، آن چنان که سایه اش هرگز از زمین نخواهد رفت ........................ من نمی دانستم معنی هرگز را .....اما دیگر او نخواهد آمد
تبریز امروز:
هوشنگ ابتهاج شعر خود را سرود و همچون تندیسی عظیم بر زمین نهاد و رفت ، آن چنان که سایه اش هرگز از زمین نخواهد رفت ........................ من نمی دانستم معنی هرگز را .....اما دیگر او نخواهد آمد....
خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.