27 دی 1399
این جمله ساده تارکوفسکی را با دقت و تامل بیشتری نگاه کنیم: "شرم" همان حلقه گمشده ای است که بیشتر از هرچیزی ما و بقاء جامعه ما را تهدید می کند............باید گزاره تارکوفسکی را در اینجا به صورت وارونه نوشت و گفت " آن چیزی که نابودمان کرده است و انسانیت را از بین برده، وقاحت و بی شرمی مان است. دیرگاهی است دیگر در این جامعه صورتی از شرم سرخ نمی شود و هیچ عمل و کرداری قبیح شمرده نمی شود. دیرگاهی است به صورت آرام و خزنده تمام ارزش های انسانی و اخلاقی در پای منافع و لذت های فردی قربانی شده و هیچ خبری شرم زده و متعجب مان نمی کند. دیگرگاهی است که آرام آرام شرم از جامعه ما رخت بربسته است و این بزرگترین زنگ خطر برای مایی است که گوش هایمان قدرت شنواییش را از دست داده است.
تبریز امروز:
آندره تارکوفسکی در یکی از دیالوگ های فیلم سولاریس می گوید "شرم، احساسی است که انسانیت را نجات خواهد داد"
این جمله ساده تارکوفسکی را با دقت و تامل بیشتری نگاه کنیم: "شرم" همان حلقه گمشده ای است که بیشتر از هرچیزی ما و بقاء جامعه ما را تهدید می کند.
امروز بسیاری از مسئولان بدون هیچ شرمی منافع فردی و گروهی خود را به وظیفه اجتماعی خود ترجیح می دهند.
دلالان و واردکنندگان بدون هیچ شرمی زندگی میلیون ها نفر را برای منافع شخصی خود نابود می کنند.
استاد دانشگاه، پزشک، کارمند و... بدون هیچ شرمی از مخاطبان و مراجعان خود سوء استفاده می کنند.
فعالین رسانه ای و مجازی بدون هیچ شرمی به دیگران تهمت زده و آبروی هر کسی را که دلشان بخواهد می ریزند.
جوانان و نوجوانان بدون هیچ شرمی مقابل پدر، مادر، معلم، استاد و... هر گونه که دلشان بخواهد حرف می زنند و رفتار می کنند...
در جامعه ما نه تنها " شرم" از میان رفته است بلکه "بی شرمی" به عنوان یک ارزش و افتخار به نمایش در می آید.
آقازاده هابی که با رانت دولتی در کشورهای غربی مشغول زندگی لاکچری است، بی هیچ شرمی در شبکه های مختلف مجازی سبک زندگی خاص خود را به رخ مردم می کشد.
طبقه دلالی که با سوء استفاده از شرایط کشور و نبود نظارت یک شبه ره صد ساله را می پیماید با به نمایش گذاشتن سبک زندگی پرهزینه و متفاوت خود فاصله طبقاتی افسار گسیخته را عیان تر به رخ جامعه می کشد.
پزشک، مدیر شرکت و کارخانه یا استاد دانشگاهی که استفاده از موقعیت خود (دانشجویان، مراجعان و کارکنان) با بی شرمی سوء استفاده می کند با سری بالا به آن رفتار خود فخر می فروشد.
آموزشگاه نقاشی، کارگاه شعر و داستان نویسی، موسیقی، بازیگری و امثالهم با بی شرمی تمام؛ هر هدفی را دنبال می کنند جز هدفی که برای آن شکل گرفته است...
ضرب المثل قدیمی " در دیزی بازه، حیاء گربه کجا رفته است" در ایران امروز بیشتر از هر ضرب المثلی قابل استفاده است...
درست است که در جامعه امروز ما نظارتی بر فعالیت موسسات و شرکت های مختلف وجود ندارد
درست است که آقازاده ها بدون کمترین مزاحمتی بر اسب اقبال خود سوار و می تازند
درست است که ایران بهشت دلالان و فرصت طلبان اقتصادی است
درست است که شرایط پول شویی و سوء استفاده از موقعیت به بهترین وجه فراهم است...
اما " در دیزی باز است حیا گربه کجا رفته است؟"
چگونه شخصی با ماشین چند میلیاردی در شهری که اکثریت آن با پراید تردد می کنند حاضر می شود و نه تنها از هموطنان خود احساس شرم نکرده بلکه فخر فروشی می کند؟
چگونه در شهری که برخی از ساکنان آن در تامین غذای شب مانده و سر در سطل زباله فرو می کنند، عده ای وعده غذای میلیونی خود را بی هیچ خجالتی سرو می کند؟
به نظر برای شوآف و به تماشا گذاشتن چنین سبک زندگی علاوه بر ثروت و رانت میزانی وقاحت و بی شرمی نیاز است که به نظر در این جامعه تمام و کمال موجود است.
باید گزاره تارکوفسکی را در اینجا به صورت وارونه نوشت و گفت " آن چیزی که نابودمان کرده است و انسانیت را از بین برده، وقاحت و بی شرمی مان است.
دیرگاهی است دیگر در این جامعه صورتی از شرم سرخ نمی شود و هیچ عمل و کرداری قبیح شمرده نمی شود. دیرگاهی است به صورت آرام و خزنده تمام ارزش های انسانی و اخلاقی در پای منافع و لذت های فردی قربانی شده و هیچ خبری شرم زده و متعجب مان نمی کند.
دیگرگاهی است که آرام آرام شرم از جامعه ما رخت بربسته است و این بزرگترین زنگ خطر برای مایی است که گوش هایمان قدرت شنواییش را از دست داده است.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.