تبریز امروز:
بابام گفت چطوره بریم با هم یک عکس بگیریم ! رفتیم آتلیه عکاسی و جلو دوربین نشستیم ، قبل از اینکه آقای عکاس دگمه دوربین را فشار بدهد ! فکری به ذهن ما رسید و خواستیم با آقای عکاس شوخی بکنیم! یک معلق زدیم و همانطور ماندیم در مقابل دوربین ! وقتی آقای عکاس ، عکس ها را چاپ کرد ، از تعجب مانده بود چکار بکند ! این دیگه چی بود !؟
اونهم با مداد و وسایل نقاشی ؛ تصویر ما را روی عکس کشیده بود !
وقتی من و بابام برای گرفتن عکس مان به مغازه عکاسی مراجعه کردیم ، آقای عکاس از میان عکس ها آن را پیدا کرد و به ما داد. حالا نوبت من و بابام بود که تعجب کنیم ! عکس مان آماده بود و ما هر دو مانده بودیم که آقای عکاس چطوری عکس ما را برداشته است......
اریش ازر هنرمند آلمانی
متن از توفیق وحیدی آذر