7 آذر 1398
بابام داشت با آرد خمیر درست می کرد تا کیک بپزد و من هم مشغول تماشای کار او بودم ، بعد از آماده شدن خمیر او آن را در داخل فر گذاشت و در آن را بست. موقعی که برای استراحت و نشستن بر روی صندلی بر می گشت ! من ناگهان متوجه پاکت کشمش ها شدم که در زیر میز قرار داشت و فراموش شده بود ، آن را به بابام نشان دادم. بابام تازه یادش لفتاد که کشمش به خمیر کیک اضافه نکرده است.
تبریز امروز:
بابام داشت با آرد خمیر درست می کرد تا کیک بپزد و من هم مشغول تماشای کار او بودم ، بعد از آماده شدن خمیر او آن را در داخل فر گذاشت و در آن را بست. موقعی که برای استراحت و نشستن بر روی صندلی بر می گشت ! من ناگهان متوجه پاکت کشمش ها شدم که در زیر میز قرار داشت و فراموش شده بود ، آن را به بابام نشان دادم. بابام تازه یادش لفتاد که کشمش به خمیر کیک اضافه نکرده است.
بابام ناراحت در مقابل فر نشسته بود و هر دومان بدنبال راه حلی برای این مشکل بودیم ! من در داخل خانه ؛ اتاق به اتاق می گشتم که یک دفعه چشمم به تفنگ ساچمه ای پدر بزرگم افتاد که بابام آن را بر روی دیوار اتاق نصب کرده بود.. چیزی به ذهنم رسید ! حالا منتظر شدیم تا کیک درون فر بپزد و سپس با پرکردن تفنگ ساچمه ای با کشمش ، بابام کیک را با کشمش های فراموش شده پر کرد.
نقاشی از اریش ازر
متن از توفیق وحیدی آذر
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.