12 آبان 1398
من و بابام با هم به پارک محله رفتیم ، عده ای در آنجا جمع شده و در حال مطالعه کتاب بودند . من و بابام متوجه شدیم آنها در حال خواندن کتاب نقاشی های ما هستند ! روی نیمکت کنار آنها نشستیم و از اینکه آنها با نگاه به نقاشی های من وبابام خوشحال هستند ما هم شاد بودیم .
تبریز امروز:
من و بابام با هم به پارک محله رفتیم ، عده ای در آنجا جمع شده و در حال مطالعه کتاب بودند . من و بابام متوجه شدیم آنها در حال خواندن کتاب نقاشی های ما هستند ! روی نیمکت کنار آنها نشستیم و از اینکه آنها با نگاه به نقاشی های من وبابام خوشحال هستند ما هم شاد بودیم .
ناگهان آنان متوجه حضور ما شدند، وقتی با دقت به کتاب نگاه کردند و تصاویر را با قیافه ما مقایسه کردند و فهمیدند که من و بابام همان موضوع نقاشی های من و بابام هستیم ! با خنده و شوخی به تمسخر ما پرداختند و گفتند ، آها این شما هستین؟؟؟!!! و کلی به ما خندیدند . آنگاه من و بابام از این همه تمسخر و خنده دیگر ناراحت به سمت خانه راه افتادیم.واقعا آدم ها خیلی عجیب هستند ، آنها از زندگی ما شاد و از دیدن ما ناشاد می شوند و به ناراحت کردن ما پرداختند.
اریش ازر هنرمند آلمانی
ایجاد متن : توفیق وحیدی آذر
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.