5 آبان 1398

قصه های من و بابام - یک روز تعطیل

اریش ازر هنرمند آلمانی

صدای عرعر الاغ به گوشم رسید، بعدا صدای بز! ناگهان صدای گاو را هم شنیدم ، فکر کردم که در خواب این صداها را می شنوم! خروس که قوقولی قوقو کرد دیگر چاره ای نداشتم و از تخت بلند شدم ! آنجا بود که من متوجه شدم ! همه این صداها واقعی بودند و من خیال می کردم که خواب می بینم! اما بابام را نتوانستم آن طرف ها ببینم و این تنها چیزی بود که برایم عجیب بود!

تبریز امروز:

روز تعطیل در روستا

روز تعطیل بود و من هم مثل همیشه دلم می خواست که دیر از خواب بلند شوم و زیادتر بخوایم ! به این دلیل محکم خوابیده بودم ! اما بابام تصمیم گرفته بود که من را به مزرعه ای در روستا ببرد!     برای این که بابام بتوااند مرا بدون آنکه از خواب بیدار بشوم ، سوار ماشین کند از نگهبان خانه مان خواسته بود که به او کمک بکند تا تختخواب من را به آرامی از اتاق خارج کنند و بعد از آن تختخواب را پشت ماشین بابام گذاشته بودند و بابام ماشین را به سوی مزرعه رانده بود!

در راه مزرعه همه مردم سکوت می کردند تا من از خوب بیدار نشوم ، پلیس در سر چهار راه از سایر ماشین ها خواسته بود تا بوق نزنند و به این شکل ما به روستا رسیده بودیم و بابام تخت من را در وسط مزرعه گذاشته بود.
صدای عرعر الاغ به گوشم رسید، بعدا صدای بز! ناگهان صدای گاو را هم شنیدم ، فکر کردم که در خواب این صداها را می شنوم! خروس که قوقولی قوقو کرد دیگر چاره ای نداشتم و از تخت بلند شدم ! آنجا بود که من متوجه شدم ! همه این صداها واقعی بودند و من خیال می کردم که خواب می بینم! اما بابام را نتوانستم آن طرف ها ببینم و این تنها چیزی بود که برایم عجیب بود!
 
تصویر گر : اریش ازر هنرمند آلمانی
ایجاد متن : توفیق وحیدی آذر 
 

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت