21 مهر 1398
روز تعطیل بود ، بابام اصرار داشت تا با هم به ماهیگیری برویم ، من نه حوصله ماهیگیری داشتم و نه دلم می خواست ماهی ها را بگیریم ! بعد از مدتی نشستن در داخل قایق و قلاب انداختن بابام به داخل آب ، ناگهان فکری به ذهنم رسید ، روی یک کاغذ نوشتم " ما ماهی ها امروز دلمان نمی خواهد به قلاب شما بیافتیم و یک امضا هم زیر آن زدم و نوشتم ماهی !
تبریز امروز:
روز تعطیل بود ، بابام اصرار داشت تا با هم به ماهیگیری برویم ، من نه حوصله ماهیگیری داشتم و نه دلم می خواست ماهی ها را بگیریم ! بعد از مدتی نشستن در داخل قایق و قلاب انداختن بابام به داخل آب ، ناگهان فکری به ذهنم رسید ، روی یک کاغذ نوشتم " ما ماهی ها امروز دلمان نمی خواهد به قلاب شما بیافتیم و یک امضا هم زیر آن زدم و نوشتم ماهی!
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.