3 اردیبهشت 1397
او در اسفند ماه 1375 دچار سكته مغزي شد و سرانجام روز چهارشنبه سوم ارديبهشت ماه 1376 ساعت 10 صبح، تبريز، سيهپوش سفركردهاي شد كه خود سفير شور و شادي بود. پيكر آن هنرمند، روز جمعه پنجم ارديبهشت از محل مقبرهالشعراي تبريز ــ كه دوست و همراهش شهريار، بزرگ شعر و ادب، سالها پيش در آنجا آرام يافته بود ـــ تشييع شد و در قطعه هنرمندان گورستان «وادي رحمت» چونان دُرّي شهوار در ميان مرواريدهاي ديگر جاي گرفت.در كارنامه استاد، بيش از پانصد اثر ارزشمند ثبت شده است. آ
تبریز امروز:
در ميان چهرههاي جهاني موسيقي آذري، استاد علي سليمي جايگاه شايستهاي دارد. وي در سال 1301 ه.ش در يك خانواده مهاجر ايراني در باكو به دنيا آمد. پدرش سهراب كه از روستاي مهمان دوست اردبيل براي كار به قفقاز رفته بود، مردي سختكوش، صميمي و متدين بود. مادرش نيز حافظ قرآن بود.
سالهاي كودكي استاد در فقر و فاقه سپري شده است. او با وجود عشق و علاقه به موسيقي تا مدتي نميتواند به آرزوي خود مبني بر آموزش موسيقي نايل شود. سرانجام خانوادهاش در برابر استعداد و علاقه او تسليم ميشوند و معلمي برايش ميگيرند. سليمي در همان اول كودكي چندان هنر و استعدادي از خود نشان ميدهد كه معلم نزد پدرش شكايت ميبرد كه:«فرزندت سركش و گستاخ است و كارهاي خارج از موضوعات درسي را نيز تمرين ميكند...»3
معلم موسيقي پس از آن حاضر نميشود درس را ادامه دهد. حدود يازده سالگي در مدرسه موسيقي كشتيراني ـــ كه پدرش كارگر آنجا بود ــ ثبتنام ميكند. اما روند تحصيل چندان رضايتبخش نبود. سرانجام پدرش او را نزد موسيقيدان بزرگ احمد باكي خانف ميبرد.
استاد علي سليمي درباره آشنايياش با باكي خانف مينويسد:
«احمد باكي خانف هيبت و قدرتي داشت. عظمت اين مرد بزرگ، آدمي را سخت تحت تأثير قرار ميداد. من افتخار ميكردم كه به شاگردي او نائل شده بودم. با گرمي و محبت، مرا پذيرفت و با عشق و علاقه خاصي مرا آموزش داد. چند سالي با اين هنرمند شايسته كار كردم. خيلي چيزها آموختم.»4
بعدها هنر سليمي مورد قبول و تحسين استادش قرار ميگيرد و در كنسرت هاي باكي خانف شركت و با وي همكاري ميكند. در دوره حاكميت استالين، ايرانياني كه حاضر نميشوند تابعيت روسيه را بپذيرند، از قفقاز اخراج ميشوند. استاد سليمي نيز همراه خانوادهاش با كشتي به ايران ميآيد. مدتي در قائمشهر كنوني در خانه خالهاش زندگي ميكنند. سليمي هنرمند پس از چندي راهي تهران ميشود و به راديو مراجعه ميكند تا شايد كاري پيدا كند، اما موفق نميشود.
فقر و بيكاري روز به روز او را در هم ميفشرد. سرانجام روزي خبر تشكيل اركستر بزرگ آذربايجاني را در راديو تهران شنيده و به همراه داوطلبان بسياري در آزموني شركت ميكند. هنر سليمي اعجاب و تحسين شوراي موسيقي آن روزگار را كه مركب از اساتيدي چون مشير همايون، روحالله خالقي، ابوالحسن صبا، حسينعلي ملاح و... بودند، برانگيخت. او براي اعضاي شورا توضيح داد كه آهنگسازي، هارموني و كنترپوان را در مدرسه آموخته است.
اعضاي شورا كه همه از استادان برجسته موسيقي بودند، جايگاه سليمي را چندان برتر يافتند كه در همان آغاز كار او را به رهبري اركستر بزرگ آذربايجاني انتخاب كردند. بدينسان راه تازهاي در زندگي شخصي و هنري استاد سليمي گشوده شد.
وي به سال 1338 ازدواج كرد.
با تغيير اعضاي شوراي موسيقي و انتصاب كساني ديگر از سوي دربار، كار اركستر آذربايجاني نيز مختل شد و استاد سليمي نيز مانند استادهاي ديگر از راديو و تلويزيون اخراج شد. مدتي بعد از سوي وزارت فرهنگ و هنر تشكيل اركستر آذربايجاني به استاد پيشنهاد ميشود.
در پي تشكيل اركستر (حدود سال 1352) كنسرتي در تالار رودكي ترتيب مييابد. اين كنسرت نقطهعطفي در تاريخ حيات استاد سليمي به شمار ميرود. در كنسرت تالار رودكي سرود «حيدربابايه سلام» و نيز سرود «سيزه سلامي گتيرميشم» در حضور استاد شهريار اجرا شد. آن روز آغاز دوستي و مؤانست چند ساله دو استاد فاضل و فرهيخته هنر و ادب بود. استاد سليمي درباره اين ديدار و آشنايي تاريخي ميگويد: «من سه قسمت از حيدربابا را گلچين كردم و بر روي آنها آهنگ ساختم. وقتي شهريار آنها را شنيد، گفت تو اصيلترين قسمتها را برگزيدهاي، شهريار خود نيز اهل موسيقي بود و تأثير عميقش بر روي من هنوز باقي است.»5
كار اركستر آذربايجاني با همراهي و همكاري بزرگاني چون بيگجه خاني و داستانپور، چندان درخشيد كه آوازهاش همه سوي و همه جاي را درنورديد. پس از چندي به همت استاد سليمي، اركستر به تبريز منتقل شد. اما رژيم ستمشاهي مانع فعاليت آنها شد. در سالهاي پيش از انقلاب اسلامي بهويژه سالهاي پاياني عمر شوم رژيم ستمشاهي، در حالي كه نوعي موسيقي مبتذل و سخيف ــ كه از آذري بودن جز زبان آذري و ترانههاي بسيار مبتذل هيچ نشانهاي نداشت ــ در آذربايجان ترويج داده ميشد، هر گونه توجه به موسيقي اصيل و علمي مغضوب و مقهور بود.
خود استاد نيز در گفتاري ضمن اشاره به توقف كار اركستر در تبريز مينويسد: «حكومت، موسيقي سالم و درست را نميخواست و به اين جهت كار را سد ميكرد»6 اما با آغاز قيام قهرمانانه تبريز در 29 بهمن 1356، استاد سليمي و يارانش ديگر باره پاي در ميدان نهادند و با خشمسرودهاي خود آتش در جان خصم افكندند. نخستين سرودهاي انقلابي در تبريز توسط استاد سليمي ساخته شد. راقم اين سطور كه در سالهاي اوليه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مسئوليت صداي جمهوري اسلامي ايران در آذربايجان شرقي را عهدهدار بوده، اولين اركستر آذربايجاني بعد از انقلاب اسلامي را در صدا و سيماي مركز تبريز به رهبري استاد سليمي در اوايل سال 1359 تأسيس كردم. استاد با تأسيس اين اركستر و ساخت آهنگ هاي مناسب نقش توجهپذيري در بيان مفاهيم انقلابي و اسلامي با زبان موسيقي و در قالب سرودهاي انقلابي ايفا كرد و در سالهاي بعد، بهويژه سالهاي دفاع مقدس نيز اين حضور آكنده از شور و شعور انقلابي دوام و قوامي صد چندان يافت.
نكتهاي كه در اينجا نميتوان از آن با تسامح گذشت، تأثير سرودهاي حماسي آذري بر پيدايش سبك حماسي در سرودهاي فارسي است. بهخصوص اين كه برخي از آهنگسازان و خوانندگان سرودهاي حماسيِ فارسي نيز آذري و آشنا به موسيقي آذربايجان بودند. البته تجربههايي كه آهنگسازان جمهوري آذربايجان در اين زمينه داشتند و آشنايي نزديك استاد سليمي با اين تجارب موفق در پيدايي سبك خاص سرودهاي دفاع مقدس نقش بهسزا داشت.
استاد علي سليمي پس از انقلاب در تبريز ماندگار شد و همه توش و توان خويش را در راه اعتلاي موسيقي اصيل آذري به كار گرفت. استاد بياعتنا به فراخوان هاي
وسوسهانگيز برخي كشورهاي خارجي، ايران اسلامي را سراي جاودانه خويش ميدانست. او در اسفند ماه 1375 دچار سكته مغزي شد و سرانجام روز چهارشنبه سوم ارديبهشت ماه 1376 ساعت 10 صبح، تبريز، سيهپوش سفركردهاي شد كه خود سفير شور و شادي بود. پيكر آن هنرمند، روز جمعه پنجم ارديبهشت از محل مقبرهالشعراي تبريز ــ كه دوست و همراهش شهريار، بزرگ شعر و ادب، سالها پيش در آنجا آرام يافته بود ـــ تشييع شد و در قطعه هنرمندان گورستان «وادي رحمت» چونان دُرّي شهوار در ميان مرواريدهاي ديگر جاي گرفت.در كارنامه استاد، بيش از پانصد اثر ارزشمند ثبت شده است. آهنگ ها و سرودههاي ملي و فولكلوريك، آهنگ هاي
بدون كلام، موسيقي متن فيلم هايي مستند، داستاني و سينمايي، اپرا، سرودهاي انقلاب و دفاع مقدس و... گونهها و فرمهاي مختلف هنر استاد است. برخي از آثار استاد سليمي، نه فقط در كشورهاي تركيزبان، بلكه در همه جاي دنيا شناخته و مشهورند. از اين ميان ميتوان به سرودهاي «آيريليق»، «حيدربابايه سلام»، «سيزه سلام گتيرميشم»، «آناوطن» و... اشاره كرد.
«آيريليق» به عنوان يك اثر درخشان توسط هنرمندان ايران، جمهوري آذربايجان، تركيه و جمهوريهاي آسياي ميانه به كرات اجرا شده است. حتي برخي خوانندههايي كه خود آذريزبان نيستند مسحور اين اثر جاودانه شده و آن را اجرا كردهاند. در دهه 1340 كه رشيد بهبودوف، خواننده بزرگ و جهاني اپرا، براي اجراي كنسرت به تهران سفر كرده بود، بهشدت تحت تأثير آهنگ «آيريليق» قرار گرفت و پارتيتور آن را با خود برد. جالبتر اينكه بهترين اجراي «آيريليق» توسط رشيد صورت گرفت.
شعر«آيريليق» از شاعر ترانهسرايي به نام رجب ابراهيمي(فرهاد) است. فرهاد متولد روستاي كورعباسلو از توابع نير اردبيل است و براي بسياري از آهنگ هاي
استاد شعر سروده است. آخرين اثر مشترك اين دو هنرمند سرودهاي مشروطيت و سرداران شهيد آذربايجان است.سرود ديگري كه شهرت جهاني دارد«سيزه سلام گتيرميشم»(در اصل شعر: سيزه سوقات گتيرميشم) است. شعر اين سرود از شاعر معاصر آقاي محمود دستپيش (واله) است. سرود «حيدربابا» نيز كه پيش از اين بدان اشاره رفت، از آثار شناختهشده استاد به شمار ميرود.
آهنگ «اماما سلام» را كه در ستايش حضرت امام خميني(ره) است، ميتوان از درخشانترين سرودهاي انقلاب اسلامي دانست. بسياري از آهنگ هاي استاد سليمي هنوز اجرا نشدهاند. اين آهنگ ها حاصل تلاش استاد در سالهاي پس از دفاع مقدس است، كه اميدواريم با همت اخلاف هنرمند وي به اجرا درآيند. مهمترين خدمتي كه استاد علي سليمي به موسيقي ايران كرده، تدوين همه گونهها، گوشهها و شعبههاي موسيقي مقامي آذربايجان است.
چنين كار سترگي براي نخستين بار در جهان توسط استاد صورت گرفته است. البته پيش از اين هنرمندان بزرگي به گردآوري گوشهها و شعبههاي موسيقي مقامي آذربايجان همت گماشته بودند، اما كار هيچ يك از آنان كامل و بينقص نبود. استاد سليمي پس از پژوهش هاي پيگير، همه گونهها و گوشههاي فراموششده موسيقي مقامي را نيز گرد آورده و مجموعهاي اكمل و اتم ارائه كرده است. استاد زندهياد، دو سال پيش از وفات، درخواست اينجانب را اجابت فرمود و اين مجموعه هنري ارزشمند و مانا را براي نشر به انتشارات سروش سپرد، كه اميدوارم در آيندهاي نه چندان دور مراحل آمادهسازي آن پايان يابد و به دست مشتاقان برسد. نكتهاي كه در اين گفتار بايد بدان اشاره كرد، اين است كه استاد سليمي افزون بر آهنگسازي و رهبري اركستر، چيرهدستترين نوازنده تار آذربايجان بود. در اركسترهاي آذربايجاني معمولاً نوازندگي تار و رهبري اركستر را بر عهده داشت.
البته ناگفته پيداست كه هر نوازندهاي نميتواند چنين مسئوليتي را برگرده بگيرد، بلكه ماهرترين و استادترين تارنوازان، به چنين جايگاهي ميرسند.
استاد سليمي نيز نخست در سالهاي كودكي با تار مؤانست يافت و سپس در پي گذراندن آموزشها و تحصيلات لازم و نيز به ياري استعداد درخشان خود در اين زمينه به موفقيت دست يافت و پايه هنرياش بعدها تا رهبري اركستر ارتقاء يافت.
استاد سليمي به دليل مطالعات گستردهاي كه در زمينه موسيقي آذري و ايراني و نيز موسيقي ملل جهان داشت، در نظريهپردازي موسيقي هم چهرهاي شاخص بود. در اين راستا ميتوان به مقالات و يادداشت هاي او و نيز كتاب «تار آذربايجاني» اشاره كرد.در ميان نظريات استاد، علاوه بر طرح مبحث تازهاي در زمينه مباني علمي موسيقي و نيز قابليت ها و امكانات بالفعل و بالقوه موسيقي آذربايجاني، به برخي انديشههاي والايي برميخوريم كه به نوعي ريشه در عرفان ايراني دارد و در عين حال مبين آگاهي و انديشه ژرف اوست:
«موسيقي زمان نميشناسد، و شب و روز را در تحرك آن جايي نيست و چون داراي اين خاصيت است لاجرم از دروازههاي زمان ميگذرد و در بيانتهايي به ابديت ميپيوندد. به اين دليل فلسفة «ماندگاري صدا» مطرح ميشود و اين جريان سيال همچنان در تاريخ به گردش روحاني خود ادامه ميدهد و موانع زميني را ياراي مقابل با آن نيست. موسيقي ذاتاً از هر گونه آلودگي و كجروي مبرّاست و باعث تزكيه نفس است زيرا رياضتي آگاهانه را ميطلبد و هر كس اين رنج را به خود روا دارد. نميتواند فاسد باشد.»
براي رسيدن به موسيقي سالم و سازنده هنرمندان بايد رنج و رياضتي آگاهانه و مسئولانه را برتابند و «افراد شايسته را براي خود الگو قرار دهند.» بيشك زندگي و هنر چهره درخشاني چون استاد علي سليمي بايد توسط محققان و منتقدان هنر، پژوهيده شود.
اين مختصر، تنها به قصد يادكردي از دوستي بزرگوار و انساني خدوم به تحرير درآمد وگرنه چنين تلاشي در حوزه موسيقي و تكريم استاد سليمي جز حضوري خجلزده در وراي پهناي دريا نخواهد بود. با بندي از شعر آيريليق سخن را به پايان ميبرم:
فكريندن گئجهلر ياتابيلميرم
بو فكري باشيمدان آتابيلميرم
نئيله بيم من سنه چاتا بيلميرم
آيريليق، آيريليق، آمان آيريليق
هر بيردرددن اولوريامان آيريليق...
------------------
پينوشت:
1ـ واژههاي درون گيومه از نامهاي دستگاهي، شعبهها و گوشههاي موسيقي مقامي آذربايجاني.
2ـ معين، و. فرهنگ فارسي، ج 5، ص 1022
3 و 4ـ مهآبادي، ب. «موسيقي آذربايجاني به روايت استاد علي سليمي». فصلنامه هنر، ش 23، پاييز 1372، ص 104
5 و 6 ـ همان، ص 107
7ـ همان، ص 112.برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 21094، پنجشنبه 19 تير 1376، ص 6
منبع : روزنامه اطلاعات
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.